part 30 [last part ]

2.3K 149 41
                                    

سه ماه بعد
هریییییییییی
_بله
اروم ترررررررر
_چی ? تند تر برم هرچی تو بگی عزیزم
هریییییییییییی اروم تر الان تصادف میکنیم
_چی ? تصادف ? نه نترس
قیافش خیلی خنده دار شده بود اون حسابی ترسیده بود
هری اروم تر برو اگه این جوری بری پلیسا فک میکنن مستی اونوقت میری زنندان بیچاره
وقتی عصبانی میشه خیلی جالب میشه
صورتش قرمز مبیشه و نوک دماغش سرخ میشه چشماشم برق میزنن من عاشق زمانی هستم که عصبانیه
قسمت عوضی درونم میگه که میخوام اذیتش کنم
_زندان ? عالی میشه ? حتما دلش برام تنگ شده
عصبانیتش ده برابر شد
سرشو از پنجره بیرون برد و پشتشو به من کرد !
میتونم از نفس کشیدنش متوجه عصبانیتش بشم
اصلا برو زندان به جهنم برو با اون خوش باش
از وقتی کایلی رفته زندان از زندان متنفر شده و البته تبدیل شده به نقطه ضعفش !
اون سه ماه پیش به خاطر حمل مواد مخدر واسلحه دستگیر شد من خوشحال نشدم اما خیالم راحته که دیگه نمیتونه زندگیمو نابود کنه
_رسیدیم
من گفتمو ماشینو پارک کردم و جسی بدون این که بهم نگاه کنه از ماشین بیرون رفت
اون واقعا جذاب میشه زمانی که عصبیه ومن از اذیت کردنش لذت میبرم و میدونم که عوضییم
کنارش راه رفتم
_قهری ?
اوهوم
_اشتی نمیکنی ?
نوچ
_پس من میرم زندان
اون کیفشو بالا اورد و کوبوند تو سرم
_اخخخخ تو دیونه ای
خندیدم و اونم لبخند زد
در زدیم و منتظر موندیم
لوک بالاخره در رو باز کرد
لبخند همیشگیش روی لبش بود
سلام جس
سلام لوک
هی هری
سلام
رفتیم داخل باغ امروز تولد لوکه
مثل اینکه باز زود اومدیم
جسی گفت
لوک :نه الان بقیه بچه هاهم میان
جسی: هری من میخوام برم تو جنگل قدم بزنم
_من خستم
لبه پاینشو جمع کرد و خودشو لوس کرد
دلم سوخت
_پووف باشه بریم
لبخند زد دستشو گرفتم و رفتیم
جنگل ساکت بود تقریبا چهار ماهه اینجا نیومدیم دلم واسش تنگ شده بود
سکوت عجیبش حس ارامش میده
طبق عادت موبایلمو اوردم و اهنگ high by the beach از لانا رو پلی کردم
من عادت دارم وقتی میام اینجا اهنگ گوش بدم
سر یه سنگ بزرگ نشستیم
هری ?
هوم
خودت بخون !
ها??
خودت اهنگ بخون مثل قبل
اوممم باشه
همون اهنگ قبلیه
باشه اون علاقه ی عجیبی به little thing داره و مثل بچه ها من هر شب باید اونو براش بخونم مثل لالایی میمونه براش
شروع کردم به خوندن سرشو روی شونم گذاشت و من دستمو دورش حلقه کردم

I know you've never loved the sound of your voice tape you know want to know how much weigh
You still have to squeeze into your jeans
But you're perfect to me
سرمو برگردوندم
چشماش پر از اشک بود
_گریه ? چرا گریه ?
_هیچی همین طوری
میدونستم چرا داره گریه میکنه
اونوجلو اوردم و محکم تر از قبل بغلش کردم
اون خیلی احساسیه مثل من
-گریه نکن وگرنه منم گریم میگیره ها
اینو تو گوشش گفتم و اون خندید
اشکاشو پاک کرد
یاد اون موقع افتادم که باهم اینجا حرف زدیم درمورد گذشتمون اون روزا بهترین خاطرات منن
من تمام لحظه هایی که پیششمو دوست دارم
و حاظرم هر کاری کنم تا به دستشون بیارم
یادته من و تو اولین بار اینجا همدیگرو بوسیدیم
من یاداوری کردمو اون لبخند زد
یادته زین موچمونو گرفت
صورتشو با دستاش پوشوند : اوه خیلی خجالت اور بود
دستاشو از روی صورتش کنار زدم
میدونی شاید اون الان اینجا نباشه
از فرصت استفاده کردمو لبامو گذاشتم روی لباش اونا خیلی داغ بودن
زبونمو روی لب پایینش کشیدمو اون اه کشید و الان زبونامون روی هم حرکت میکرد این بهترین حس دنیا بود
سه ماه از اشناییمون گذشته و اعتراف میکنم این بهترین اتفاق بود تو تمام عمرم و من خوش حالم که اونو پیدا کردم
من نمیدونم اگه اون نبود من باید چی کار می کردم
اون کسی بود که منو نجات داد زندگیمو عوض کرد و من بهش مدیونم من عاشقشم و خوشحالم که اونم همین حسو داره یه حس واقعی !
د.ا.ن جسی
لوک شمع هارو فوت کرد و همه دست زدن اون بیست سالگیشو جشن گرفت
اون یکی از دوستای خوب منه تواین مدت خیلی کمکم کرد
جشن تولدش خیلی خوب بود و خیلی خوش گذشت ما کلی بازی کردیم و فیلم نگاه کردیم
اخر شب همه تصمیم گرفتیم که برگردیم شهر
تو راه هری ساکت بود اما لبخند روی لباش بود
_خسته ای ?
نه
_پس بریم یه جای خوب
کجا
_میفهمی
نمی دونستم منظور هری از جای خوب کجاست پنجره رو باز کردم باد توی صورتم میخورد و موهامو تکون میداد
چشمامو بستم و اجازه دادم باد سرد صورتمو نوازش کنه
نمیخوای پیاده شی ?
صدای هری بود
اوم چرا
دقت کردم اره من قبلا با هری به این تپه امدم از اینجا تقریبا کل لندن معلومه
وپیاده شدم
باد سردی اومد و من لرزیدم
هری دستشو دور شونه هام انداخت و منو به خودش نزدیک کرد تا کمتر احساس سرما کنم
بعد از کلی پیاده روی به اون دیوار بزرگ رسیدیم همه روی اون یادگاری مینوشتن
سعی کردم نوشته ی خودمو هری رو پیدا کنم و موفق شدم یه قلب که داخلش نوشته شده بود J&H و پاینش نوشته بود forever این باعث شد لبخند بزنم
منر اینجارو خیلی دوست دارم و ارومم میکنه
هری رپیشنهاد دا تا روی چمنا بخوابیم
اون گفت این کارو دوست داره و منم قبول کردم
چمنا سرد بود من کنار هری خوابیدم و بهش نگاه کردم به اون پسر با چشمای سبز که جلومبود نگاه کردم
زندگی ادما گاهی میتونه خیلی سخت باشه من توی زندگیم خیلی سختی کشیدم مرگ خانوادم و تنهایی فقط بخشی. از اون بود اما درست زمانی که فکرشو نمی کردم و کسی که تصورشم برام سخت بود وارد زندگیم شد
هری زندگیمواز این رو به اون رو کرد اون باعث شد من بعد از یه مدت طولانی لبخند بزنم
بعد از یه مدت طولانی احساس امنیت کنم
عشق چیزی بود که من بهش نیاز داشتم اون منو تغیر داد
این یه عشق حقیقی بود که زندگی منو نجات داد

پایان

True love ( H.s )Where stories live. Discover now