\هری\
ماشینمو توی پارکینگ گذاشتیم هنوز باورم نمیشه که ازم خواست با ماشینش بیام البته شایدم یه نقشه باشه شاید می خواد تو ماشینش ازم انتقام بگیره .
الان داره رانندگی میکنه خیلی جدی شده اصلا به قیافش دقت نکرده بودم از دخترای لجباز بدم میاد ولی این یکی واقعا خوشگله موهای طلاییش تا کمرش میرسه اندام خوبی هم داره و البته این ها اصلا به من ربطی نداه من فقط تا وقتی برسیم جنگل تو ماشینش میشینم همین
جسی ¦ همیشه اینقدر ذل میزنی
فاک اصلا حواسم نبود که بهش ذل زدم
هری : ها چی نه ذل نمی زنم
خندید ولی سعی کرد خندشو مخفی کنه
منم خندم گرفت
هری :یه سوال بپرسم ?
جسی : بپرس
هری: چرا اینقدر لجبازی ?
جسی : تو چرا همیشه اینقدر اذییت میکنی ?
هری : من اول پرسیدم تو اول بگو
جسی : خب چون تو اول شروع کردی تو اول قهوتوریختی روی لباس من پس تو اول شروع کردی حالا تو جوابمو بده
هری: خب راستش من اوه اون لیام نیست ?
جسی:چرا خودشه بعد ماشینو نگه داشت و پیاده شدیم
زین : هری داپاش خبریه ?
هری :چی ?
زین : ماشینو کجا ول کردی بالاخره دل و زدی به دریا ?
هری : خفه شو بابا ماشینم خراب شد شماهام که هیچکدومتون جواب ندادین
نایل : تا دیروز می خواستن همدیگرو بکشن ببین عشق معجزه میکنه
هری بطری اب تو دستشو طرف نایل پرت کرد و خورد تو دل نایل
نایل : تو عاشق شدی چرا منو میزنی ?
هری : خفه شو نایل منو تو تنها میشیم دیگه
بعد به جسی نگاه کردم سرشو از خجالت پایین انداخته بودو گونه هاش قرمز شده بود
نمی دونم چرا هر وقت نگاهش میکنم یه حس خوب بهم دست میده احساس میکنم پروانه ها توی دلم پرواز میکنن شاید زین و نایل درست بگن شاید .... واقعا .. عاشق شده باشم ولی امکان نداره ما حتی تا چند دقیقه ی پیش از هم متنفر بودیم
حسابی گیج شدم
'جسی'
نایل و زین همش چرت و پرت میگفتن و می خندیدن منم خیلی خجالت کشیدم
اما فکرشم ادمو می ترسونه ' که عاشق هری بشم اما دیگه بهش احساس تنفر ندارم
اما بازم گیج شدم بعد از چند دقیقه صحبت دوباره خواستیم راه بیفتیم خیلی خسته بودم و چشمام می سوخت و اصلا حوصله رانندگی نداشتم
جسی : امم هری
هری: بله
جسی : میشه تو رانندگی کنی من اصلا حوصله ندارم
هری : امممم باشه
لبخند زدم و سوار ماشین شدم
خیلی خوابم میومد یکم بعد چشمام گرم شد سرمو به پنجره تکیه دادم و خوابم برد
___________________________________________________________________
اینم از این قسمت
اگه میشه بعد از خوندن این قسمت نظرتون رو بگید
بازم مرسی که می خونید
YOU ARE READING
True love ( H.s )
Fanfictionاون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم