این جا فوق العاده تر از چیزی بود که بشه فکر کرد
لوک: این طور که معلومه خیلی خسته این چه طوره یکم استراحت کنید بعد بریم تو استخر شنا کنیم
لیام : من خیلی خستم
لوک : به سرایدار گفتم اطاقاتونو اماده کنه
بعد به من نگاه کرد و گفت : یه مشکلی هست
نایل : چی شده اطاقا سوسک داره
لوک : نه این خونه شش تا اطاق داره
زین : خب خدا بده برکت
لوک : ما به هفتا اطاق نیاز داریم
نایل لبخند شیطانی زد و گفت : نه شش تا بسه هری و جسی با هم
جسی : چی ? امکان نداره ?
نایل : منحرف هست ولی ترسناک نیست
جسی : فکرشم نکن
لوک : پس کجا می خوای بخوابی ?
یه نگاه به خونه انداختم یه کاناپه بزرگ کنار پنجره بود
جسی : روی اون کاناپه
لوک : باشه اما امیدوارم پشیمون نشی
بعد همه رفتن توی اطاقاشون منم ساکمو گذاشتم سر مبل و روی اون کاناپه دراز کشیدم
یکم سفت بود و راحت نبود اما از خوابیدن پیش هری بهتر بود حتی فکر کردن بهش ادمو می ترسوند{هری}
الان ساعت چهاره سه ساعت خوابیدم و دیگه خست نیستم
در اطاقمو باز کردم و رفتم بیرون کسی نبود انگار هنوز خوابن
از اطاق بیرون رفتم جسی روی کاناپه نشسته بود و با گوشیش ور می رفت
هری : هی نخوابیدی ?
جسی : چرا اما بیدار شدم
هری : مطمئنی می خوای اینجا بخوابی
جسی : امم خب اره
هری: یهنی اینقدر از من بدت میاد ?
جسی : نه اما این طوری راحت ترم
هری : من می خوام برم توی باغ قدم بزنم میای
جسی : میام
لبخند زدم و از اطاق بیرون رفتیم
باد میومد و هوا نم داشت
به جسی نگاه کردم و گفتم : چرا اینقدر تو همی ?
قیافش خیلی داغون بود انگار خیلی اینجا راحت نیست
جسی : خوبم ناراحت نیستم
هری : به حرفای بچه ها اهمییت نده اونا فقط شوخی میکنن
ازش خواستم به حرفاشون اهمیت نده اما دلم می خواست حرفای نایل واقعی بشن خیلی وقت بود که کسی رو توی قلبم جا ندادم خیلی وقت بود کسی رو دوست نداشتم اما یه احساس بهم میگه می تونم این دخترو توی قلبم جا بدم
چشماش رنگ عجیبی دارن توی صورتش معصومیت خاصی دیده میشه
ولی کاش توی برخورد اول یکم باهاش مهربون تر بودم کاش درست رفتار میکردم که الان اینقدر ازم متنفر نشه ولی خب حالم بد بود اونشب خیلی داغون بودم
فلش بک
اخخخ خسته شدم
زین : هری نظرت راجب کنسرت امشب چی بود
هری : خسته کننده
روی صندلی کنار نایل نشستم چشمامو بستم و خواستم یکم استراحت کنم گوشیم زنگ خورد
اه لعنتی
از توی جیب شلوارم بیرون اوردمش و به صفحش نگاه کردم
اه واقعا حوصله ی اینو ندارم
الو
الو هری
بعله
هری می خوام باهات حرف بزنم
اما تو قبلا همه چیز رو بهم نشون دادی کایلی
هری تو داری اشتباه میکنی
اره من اشتباه کردم اشتباه کردم که دوستت داشتم اشتباه کردم که احساساتتو داغون کردم اما فکر میکنم تاوانشو دادم
هری لطفا گوش کن
هر چی بین ما بود تموم شد فقط اینو بدون که من دوست داشتم ولی تو خرابش کردی لطفا بهم زنگ نزن
گوشیرو قطع کردم چشمامو بستم و راه رفتم
که بایه چیز سفت بر خورد کردم
هی حواست کجاس
تو خوبی
اره ببخشید که قهوتون ریخت روی لباسم
خب اشکال نداره
پایان فلش بک
هی کجایی
بعد جسی رو دیدم که دستشو جلوی صورتم کنار میده
هری : هیچی ببخشید
جسی : خب چرا جواب نمی دی
هری : به چی ?
جسی :اصلا سوالمو شنیدی
هری : نه ببخشید . دوباره بگو
جسی : گفتم چند ساله خواننده شدی ?
هری : پنج سال
جسی : حالا صدات خوب هست
هری : مگه اون روز کنسرت نیومده بودی
جسی : چرا ولی همش خواب بودم
هری :چیییی?? !!!! همشو
جسی : خب من فقط اومدم که النور تنها نباشه
هری : واقعا که جالبی
بعد گوشیمو اوردم و اهنگ little thing رو گذاشتم
جسی : این صدای توعه ?!
نه این زینه
جسی : این یکی
نه این لیامه
پس کدومی تو
اهنگو قطع کردم
عه چرا قطع کردیش
خب تا صب می خوای بپرسی کی کیه همین الان میخونمش
فکر خوبیه
وبعد شروع کردم به خوندنI know you've never loved the sound of your voice tape you know want to know how much weigh
You still have to squeeze into your jeans
But you're perfect to me
بعد نگاش کردم انگار منتظر ادامه بود : تموم شد
جسی : اها خیلی قشنگ بود
هری : واقعا ?
جسی : اره فوق العاده بود
لبخند زدم
لیام و نایل اومدن
لیام :هری مثل این که نایل راس گفت عاشق شدی کارت به اهنگ خوندن رسیده ها
هری : خوندم چون می خواست بدونه صدام چه طوریه ?
بعد تقریبا همه اومدن بیرون
لوک با یه بطری اومد : حالا وقت جرعت و حقیقته
YOU ARE READING
True love ( H.s )
Fanfictionاون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم