part 28

1.4K 142 5
                                    

فلش بک شش ماه پیش
_نایل کجایی ? زود باش !
چقدر عجله داری اروم باش پسر
هری نفس عمیقی کشید و به همراه دوستش از خونه خارج شد
توی تمام راه هری از اینه ی ماشین به خودش نگاه می کرد
انگار این قرار خیلی براش مهم بود
بسه دیگه چقدر نگرانی
صدای نایل بود می خواست هری رو اروم کنه
نایل : مطمئنی میخوای اینکارو بکنی ? تو هنوز فقط ۲۱ سالته
اره مطمئنم من دوسش دارم و میخوام تا اخر عمرم هاش باشم امشبم بهش درخواست ازدواج میدم
نایل : اگه قبول نکنه چی ? اونم خیلی جونه اگه هنوز امادگیشو نداشته باشه چی ?
_تو چت شده پسر معلومه که قبول میکنه اونم منو دوست داره
انگار نایل چیزایی میدونست که کسی ازش خبری نداشت و سعی میکرد جلوی شکستن بهترین دوستشو بگیره اما اون واقعا عاشق شده بود و عشق کورش کرده بود
مکالمه ی توی ماشین اضطراب هری رو چند برابر کرد ولی تصمیم گرفت بهش اهمییت نده !
ماشین هری جلوی در خونه پارک شد
اون از صندلی عقب جعبه ی ابی رنگو برداشت و برای چندمین بار به داخل اون نگاه گرد
درشو بست و اونو داخل جیب شلوارش گذاشت و به طرف خونه حرکت کردن
داخل خونه پر از دود و چراغ بود
هری عادت کرده بود و مشکلی نداشت اما نایل سرفه کرد
اون سعی کرد از بین اون همه جمعیت عشقشو پیدا کنه
تقریبا بعد از چند دقیقه که همه جارو گشته بود اونو پیدا کرد
در اتاقو باز کرد صحنه ای که دید باعث شد درد شدیدی توی قلبش احساس کنه دختری که عاشقش بود توی بغل یکی دیگه بود . انگار داشت دنبال هوا برای نفس کشیدن میگشت صورتش قرمز شده بود و چشمای سبزش پراز اشک بود
نایل که منتظر همچین چیزی بود دست هری روگرفت و از اون خونه رفتن و دیگه برنگشتن
پایان فلش بک
اشک توی چشمامو پاک کردم
نایل تو میدونستی ? میدونستی قراره این اتفاق بیوفته?
نایل:اره من اونو میشناختم اون هری رو فقط به خاطر شهرت و پول میخواست
نایل نفس عمیقی کشید و ادامه داد : از فردای اون روز دیگه هری هری همیشگی نبود همش تنها بود و کمتر وقتشو با دوستاش میگذروند دیگه خنده و شادی براش معنی نداشت من اینو درک میکردم چون دیدم او چطور شکست
دیدم که کایلی چه طور خنجرشو توی قلبش فرو کرد
اون خیلی داغون بود خیلی تا این که تو رو دید
میتونم قسم بخورم من میتونستم خوشحالی رو تو چشماش ببینم وقتی با تو بود .
اگه من اون چرت و پرت ها رو میگفتم اگه هی میگفتم شما همدیگه رو دوست دارین وعاشق شدین برای شوخی یا اذیت کردن شما نبود همش به خاطر این بود که از اون اتفاق به بعد هری اینقدر خوشحال نبود .
اون دوست داره و تو زندگیشو نجات دادی
اتفاق دیشب هم همش دروغ بود
بعد از اون اتفاق کایلی میخواست خودشو به هری نزدیک کنه اما دیگه نتونست قلب شکسته ی هری رو به دست بیاره پس سعی کرد از هری انتقام بگیره
و موفق هم شد هری از دیشب تا الان درد زیادی رو رتحمل کرده
من ازت نمی خوام خیلی زود اونو ببخشی اما اینو بدون اون به اندازه ی کافی درد و رنج کشیده اگه تو روهم از دست بده ممکنه کارایی کنه که همه پشیمون بشن
هرفای نایل خیلی روی من تاثیر گذاشت خیلی اصلا فکرشم نمی کردم اینقدر تحت تاثیر قرار بگیرم
حق با نایل بود منم از وقتی با هری اشنا شدم ارومتر شدم من به خاطر مرگ خانوادم خیلی داغون بودم اما از وقتی هری وارد زندگیم شد تقریبا فراموشش کرده بودم
من باید ببخشمش قلبم اینو میگه اما من هنوز سر دو راهی قرار دارم اگه اینقدر زود ببخشمش و به حرف قلبم گوش کنم ضعیف به نظر میام اما اگه اونو نبخشم و اجازه بدم دوباره قلبش بشکنه من به یه ادم سنگ دل تبدیل میشم
اگه بخوام راه دومو انتخاب کنم به خودمم
صدمه میزنم چون منم بدون اون نمیتونم زندگی کنم
پس ترجیح میدم ضعیف باشم نه سنگدل
نایل از سر صندلی بلندشد و گفت : من دیگه میرم
لبخند زد
من میخوام ببینمش
قبل از این که بخوام و فکر کنم این کلمه ها از دهنم بیرون اومد اما از گفتنشون پشیمون نیستم چون واقعا میخوام ببینمش
نایل برگشت و لبخند زد و گفت : نمیدونستم حرفم اینقدر موثر بود
لبخند زدم و سرمو پایین انداختم
نایل : این حرفا ین ما میمونه دیگه نه ?
اره قول میدم
نایل : خوبه ! یادت باشه اون خیلی سختی کشیده
این حرفش یکم ناراحتم کرد خیلی دلم براش سوخت اون واقعا خیلی سختی کشیده
لبخند زدمو نایل رفت
قبل از هری عشق برای من معنی نداشت .نمیدونستم عشق چیه و چه درد هایی ممکنه داشته باشه . اتفاقای دیشب برای من خیلی درد ناک بود خیلی حتی الان هم که بهش فکر میکنم درد شدیدی توی قلبم احساس میکنم اما الان که نایل برام همه چیزو تعریف کرد اروم شدم این درد هم حتما به خاطر اینه که عاشق شدم شاید هیچوقت حتی فکرشم نمیکردم که یه روزعاشق بشم اونم عاشق یه فرفری اما الان. بیرصبرانه منتظرشم تا بیاد و بهش بگم چقدر متاسفم که ترکش کردم و البته بگم که چقدر دوسش دارم
دوست دارم فرفری.

True love ( H.s )Where stories live. Discover now