دختره ! هی ! جسی ! بیدارشو
چشمامو باز کردم چشمام به اون چشمای سبز بر خورد کرد میتونستم از توی چشماش یه دنیای دیگه ای رو ببینم
خودتم خوب بلدی ذل بزنیا
اصلا نفهمیدم بهش ذل زدم
ها ? چی ?
پاشو رسیدیم
اها بعد هم بلند شدم اسمون ابری بود و غم عجیبی داشت درختای بلند و سبز و البته صدای باد که یکم فضا رو ترسناک میکرد
از ماشین پیاده شدم
پپج ساعت توی راه بودیم خیلی خسته بودم کس قوصی به دستام دادم
بقیه هنوز نرسیده بودن
جسی : من می خوام برم قدم بزنم تو هم بیا
هری : نه راحتم
جسی : هر طور مایلی
چند قدم رفتم چند تا پسر که معلوم بود مست بودن داشتن رد میشدن و صدای خندشون بلند تر از حد معمول بود
هری : چیزه خب منم میام
شونه هامو بالا انداختم
جسی : باشه بیا
یکم جلو رفتیم تقریبا توی جنگل بودیم هری چند تا سنگ نشونه گذاشت تا گم نشیم
هوا تقریبا سرد بود و باد میومد
هری از توی جیبش یه mp3 player در اورد و گفت : تو که با اهنگ مشکلی نداری
جسی : نه دوس دارم
هری : خوبه
بعد هم اهنگ photograph از اد شیران رو پلی کرد
من عاشق این اهنگم خیلی بهم احساس خوبی میده بعد از مرگ خانوادم تقریبا هر روز گوشش میدادم
جسی : از اد شیران خوشت میاد ?
لبخندی زد و گفت : بهترین دوستمه خیلی خوب مهربونه اهنگاشم خوبه
لبخندی زدم
هری : تو با دخترایی که تا حالا دیدم فرق داری خیلی هم فرق داری
جسی : چه فرقی ?
هری: خب معمولا دخترا لوسن و غر غرو و البته لجباز که این تو ی تو به واضحی دیده میشه
جسی : خب منم یه دختر لوس و غرغرو بودم اما وقتی که خانوادمو از دست دادم اینقدر حالم بد بود که حتی لوس بودن از یادم رفته دیگه کسی نبود که سرش غر بزنم
هری : متاسفم چرا ازدست دادیشون
جسی : تو یه تصادف پدر و مادر و خواهرمو از دست دادم و تنها شدم
هری : متاسفم نمی خواستم ناراحتت کنم
جسی : نه باهاش کنار اومدم
هری: بهتره برگردیم حتما تا الان بقیه هم رسیدن
جسی: باشه
بعد هم همون راهی رو که اومده بودیم برگشتیم
همه او مده بودن نایل تا ما رو دید گفت : خب کفترای عاشق هم که اومدن
منو هری هم چشم غره رفتیم
نایل : خب باشه بابا
بعد هم به طرف خونه ای که قرار بود بریم راه افتادیم
یه خونه ی بزرگ و زیبا بود و بیشتر شبیه قصر بود حیاط خیلی بزرگی داشت توی حیاط استخر و یه الاچیق کوچیک بود
یه پسر با مو های بور و صورت با مزش به طرف ما اومد
بعد نایل و زین رو بغل کرد چشمش به من خورد
خب خب مهمون جدید هم که داریم
من لوک هستم
دستشو دراز کرد
جسیکا گفتم و بهش دست دادم
خوش اومدی جسیکا
نایل: دوس دختر هریه
جسی : نایل
هری : اهمیت نده لوک
لوک : اوه چه جالب
____________________________________________________________________
مرسی بابت نظرای خوشگلتون ببخشید سرعت نتم خیلی کمه نتونستم جواب هر کدومو جدا بدم
دوستون دارم زیاد ^3^
YOU ARE READING
True love ( H.s )
Fanfictionاون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم