part 12

1.6K 156 13
                                    

~جسی~
الان ساعت ششه صبحه قرار ما ساعت هفت و نیمه تقریبا امادم .
چمدونم رو جلوی در گذاشتم یه تاپ مشکی و شلوار جذب مشکی پوشیدم ولی می دونستم که هوای جنگل سرده به همین دلیل یه کت سفید هم روش پوشیدم .
کیفمو برداشتم و رفتم
بعد از تقریبا نیم ساعت رسیدم سر قرار همه اومده بودن بجز نایل و ملیسا
لیام : شک ندارم نایل داره صبونه کوفت میکنه که همه رو اینجا کاشته
زین : شایدم داره واسه تو راه خرید میکنه
تو این مدت که منتظر نایل بودیم هری رو ندیدم
ده دقیقه بعد
نایل داره میاد  لویی گفت
ماشین نایل پشت ماشین لو پارک شد و پایین اومدن
هری هم از دور داشت میومد
یه تیشرت سفید باشلوار جذب مشکی پوشیده بود
نایل : خب بریم
لیام : چند تا ماشینیم ؟
زین : من و لیلی . تو سوفیا نایل و ملیسا لویی و النور هر کدوم با ماشینای خودمون میایم این دو تاهم که با ماشیناشون میان بعد به منو هری اشاره کرد .
لیام : خب می خواین شما ها با هم بیاین  هری داشت اب می خورد و با این حرف لیام همه رو تف کرد بیرون
چشم غره رفتم و گفتم : من ترجیح میدم خودم بیام .
بعد راه افتادیم .
لویی و لیام و نایل و زین مسابقه گذاشتن و خیلی تند می رفتن . هری هم پشت سرشون بود اما من ازشون عقب موندم .
تقریبا نیم ساعت رانندگی کردم که دیدم یه ماشین مشکی کنار جاده وایساده و البته هری هم کنارش
ماشین رو نگه داشتم و کنار زدم و رفتم بیرون
هی اتفاقی افتاده ؟
شونه هاشو بالا انداخت و گفت خراب شده .
بعد هم به لویی زنگ زد اما جواب نداد
بعد از چند دقیقه گفتم
می خوای چی کار کنی
هری :نمی دونم 
خب ... خب بيا با ماشين من بريم
چشاش داشت از تعجب بیرون میوند
به اندازه کافی ازشون عقب موندیم
شونه هاشو بالا انداخت و گفت : باشه
بعد خواست ماشینشو هل بده چی کار میکنی ؟
هری : یکم جلوتر پارکینگ هست می خوام بزارمش اونجا تا بعدا بیام بیارمش
تنهایی داشت ماشین به اون بزرگی رو هل میداد
دلم واسش سوخت
کتمو در اوردم و گذاشتم تو ماشین کفشام هم در اوردم چون باکفش پاشنه بلند نمی شد ماشین هل داد
بعد رفتم کنارش و شروع به هل دادن کردم
هری : هی چی میکنی ؟
دارم هوا می خورم. نگو که می خوای تنهایی ماشینو هل بدی ؟!
هری : نه  ولی خسته میشی ولش کن

True love ( H.s )Where stories live. Discover now