بالاخره بعد یک هفته پارت جدید
قبل از اینکه پارت رو شروع کنید میخواستم یه نکته رو بهتون بگم اینکه همونطور که خیلیاتون میدونید فیک سه بار در هفته آپ میشد ولی از این به بعد هر موقع به شرط آپ برسه آپ میشه پس دیگه بستگی به خودتون داره کی به شرط برسونید
همین دیگه امیدوارم از پارت لذت ببرید*******
:درد ندارمبه همون آرومی قبل جوابش رو داد،دروغ گفته بود
دردی که نتونه تحملش کنه نداشت ولی هنوز کمرش تیر میکشید
ولی مشکل اصلی پسر امگا برگشتن درد هیتش بود...
تو دو روز اول معمولاً تمام وقت درد داشت فقط شدتش کم و زیاد میشد...ولی اینبار...
از دیشب درد هیتش قطع شده بود و فقط گرفتگی و کوفتگی رابطه شون اذیتش میکرد
ولی درد آشنایی که زیر دلش میپیچید و عضلاتش رو سست میکرد از یکم پیش شروع شده بود....
مطمئن بود فرومون های امگاییش هم بدون کنترل دارن آزاد میشن
و بدتر از اون عطر غلیظ شده آلفایی بود که بین بازوهاش محسور شده بود
گرمای نفساش روی گردنش حس میکرد و نوازش دستش روی شکمش...
دست دیگه مرد پایین تر رفت و تهیونگ سریع با دو دستش جلوی پیشرویش رو گرفت
سرخ شده سرش رو برگردوند و نگاه جدی و خمار آلفا رو روی خودش دید...
هردو بی حرف تو چشمای هم زل زده بودند و دست جونگکوک هنوز بین دست های تهیونگ بود
دست دیگه اش شکمش رو نوازش میکرد و تهیونگ میتونست عضو نیمه بیدار شاهزاده رو درست زیر باسنش حس کنه...
صورت جونگکوک به صورتش نزدیک تر شد
بینیش رو به گونه تهیونگ کشید و بی حرف بوسه نرمی روی گونه اش گذاشتاز همون فاصله به چشماش زل زد...نگاهش گنگ بود
تهیونگ نمیتونست معنی اون نگاه رو بخونه ولی به خوبی متوجه فرومون های آرامش بخشش بود....
رایحه ای که با بوی خوش دمکرده ای که نمیدونست از چه گیاهیه مخلوط شده بود
بیشتر از اون توان نگاه کردن تو اون یه جفت کهکشان مشکی رو نداشت
با بستن چشماش دست شاهزاده رو ول کرد و نرمی لبهایی رو روی لبهای نیمه باز خودش حس کرد...
لب پایینش بین لبهای گرم شاهزاده کشیده شد و دستی که روی عضوش نشست رو حس کرد
طوری میبوسیدش که لباش متورم و دردناک شده بودن...
فرومون هاشون کل اتاقک گرمابه رو پر کرده بود
دست جونگکوک حرکت کرد و به نوبت نوک سینه های تهیونگ رو لمس و ناله آرومش رو تو دهن خودش حل کرد
YOU ARE READING
7 RING - 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
Werewolf🌿پایان یافته🌿 تهیونگ امگای یتیمی که بعد از رهاشدن توسط خانواده عموش، وقتی تنها و نیمه هوشیار از ترس راهزنا پنهان شده بود با جونگکوک،فرمانده و شاهزاده کشورش آشنا میشه... _ظاهرأ اینجا یه الماس سفید داریم •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••...