𝐏𝐚𝐫𝐭 28

7.9K 931 108
                                    

ووت و کامنت یادتون نره قبل شروع ❤️🍓
مضطرب قدمی عقب رفت و نگاه دیگه ای تو آیینه به ظاهرش انداخت، لباسی که میونگ براش آماده کرده بود رو پوشیده بود و موهای بلند شده‌اش آزاد روی شونه‌اش ریخته شده بود.‌‌..

برخلاف تصورش لباس سفید تا حدود زیادی پوشیده بود و فقط از قسمت یقه آزادش قسمتی از گردن مارک شده و ترقوه‌هاش رو به نمایش گذاشته بود

با انگشتش مارک روی گردنش رو لمس کرد و گردنبند هدیه میونگ رو به گردنش بست، خوب بود..خودش که از ظاهرش راضی بود..ممکن بود شاهزاده خوشش نیاد؟!

چند قدم بیشتر به تختی که ستون‌های کنارش با گل‌های مختلفی که مثل پیچک دوروشون پیچیده شده و تزیین شده بودند نزدیک نشده بود که در باز شد و شاهزاده وارد اتاق شد

خیره به تهیونگ بدون پلک زدن فاصله بینشون رو از بین برد و لب‌های تشنه‌اش رو به لب‌های تهیونگ چسبوند و برای رفع عطشش با حرص بوسه‌ای که از صبح موفق به گرفتنش نشده بود رو شروع کرد..حتی وقتی تو گلخونه‌ای که برای تهیونگ آماده کرده بود میخواست امگاش رو ببوسه سربازی از طرف ملکه اومده و گفته بود چون غذا داره سرو میشه باید تو مراسم باشند...

دستهاش زیر باسن تهیونگ رفت و با بلند کردنش پاهای تهیونگ دور کمرش حلقه شد و و برای لحظه‌ای لبهاشون از هم فاصله گرفت

تهیونگ در حالی که نفس نفس میزد زمزمه کرد: مستی؟
لبهاش رو به زیر گلوی پسرک چسبوند و در حالی که رد خیسی زبونش رو به سمت گوشش میبرد پچ زد: الان فقط عطر تنت میتونه مستم کنه تهیونگ..هیچ شرابی اندازه طعم لب هات نمیتونه اینطور از خود بیخودم کنه تهیونگم

با ملایمت تن سبک امگاش روی تخت گذاشت و با خیمه زدن روی تنش تک تک چشم‌هاش رو بوسید و لبهاش رو به گونه تب دار پسرک چسبوند بوسه‌های خیسش رو به سمت قفسه سینه سفیدش برد: خیلی قشنگی تهیونگ..خدای من باورم نمیشه کسی میتونه انقدر زیبا باشه

تهیونگ در حالی که دستش رو تو موهای مرد فرو میبرد و با نوازش موهاش به ادامه دادن کارش تشویقش میکرد، سرش رو به بالشت زیر سرش فشرد و با گاز گرفتن لبش زمزمه کرد: ای..اینطوری نیست..من..آه..ان..انقدری که تو میگی..زیبا نیستم شاهزاده من...

جونگکوک سرش رو بلند کرد و با عجله بند‌های جلوی لباس تهیونگ رو باز کرد و بعد از برهنه کردن تنش، دستمالی که طلسم مرد جادوگر داخلش بود رو از دور کمرش باز کرد و کنار تخت گذاشت و بعد از پایین انداختن لباسهای تهیونگ لباسهای خودش رو هم درآورد و خم شد از روی حریر نازکی که عضو تحریک شده پسرکش رو پوشونده بود بوسه نرمی روی آلتش زد و دوباره عقب کشید

با لذت به تن بکر تهیونگ خیره شد، اولین باری نبود که با تهیونگ همبستر می‌شد ولی هربار حس میکرد برای درک این حجم از زیبایی تهیونگ عاجزه..لبش رو گزید و دستش رو به ردیف نگین‌های براقی که تو اولین رابطه‌اشون هم دور رون تهیونگ دیده بود رسوند و با نوزاشش بازوش رو از زیر زانوی تهیونگ رد کرد و مچ پای امگا رو روی شونه‌اش گذاشت، با چرخوندن سرش لبهاش رو به مچ پاش رسوند و بوسه نرمی روی همون نقطه گذاشت

7 RING - 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt