Sexual problems? (Chanho)

117 16 3
                                    

کلافه از تبی که مهمون بدنش شده و حتی با گرفتن دوش آب سرد، ترکش نکرده بود؛ چنگی به موهای خیس زد و گرهٔ حولهٔ تنش رو محکم‌تر کرد.

- باورم نمی‌شه مثل یه امگای بی‌جفت باید با درد لعنتی هیتم بجنگم، درحالی که جفت لعنتی‌ام توی اتاقمه؛ ولی مثل یه پیر‌مرد که قوای جنسی‌ا‌ش رو از دست داده، فقط مشت‌مشت قرص هیت توی حلقم می‌ریزه.

به حولهٔ روی موهاش چنگی زد و با خشونت خشکشون کرد.

- الههٔ ماه به امگاها جفت می‌ده، به من هم جفت داده. هیچ آلفای لعنتی بعد از پیدا کردن جفتش تا روز عروسیشون مثل یه کشیش عمل نمی‌کنه. فقط بشین و ببین بعد از ازدواجمون، چه بلایی سرت میارم بنگ چان. یه کاری می‌کنم بخاطر درد رات، نتونی حتی راه بری.

ناراحت حوله رو به گوشه‌ای پرت کرد و از آینه نگاهی به خودش انداخت.

- نکنه براش جذاب نیستم؟ یا شاید هم واقعا مشکل جنسی داره! اینجوری نمی‌شه...

از حموم بیرون رفت و بدون توجه به آلفاش که روی تختش نشسته و به پشتی تخت تکیه داده بود، سمت آشپزخونه حرکت کرد و از توی سبد میوه‌ها، بزرگ‌ترین موز رو انتخاب کرد.

- اگه با همین موز تحریک نشی و همین امشب باهام نخوابی، ازدواج نکرده طلاقت می‌دم، بنگ چان!

سمت اتاقش قدم برداشت و نگاهی به چان انداخت که درحال کار با گوشیش بود. چشمی چرخوند و گوشی پسر رو ازش گرفت. اون رو با حرص روی میز کنار تخت کوبید و روی پاهای چان نشست.

- مشکل چیه مینهویا؟ چرا عصبی به نظر میای؟
- نظرت چیه به جای توجه به گوشی‌‌ات یه‌کم هم به من توجه کنی؟

چان لبخند کوچکی زد و مینهو رو بغل کرد. بوسه‌ای روی گردن امگا گذاشت و رایحهٔ شیرین شده‌اش رو بو کشید. پسر کوچک‌تر خوشحال از جلب کردن توجه چان، تکونی به باسنش داد تا دقیقا روی عضو آلفا بشینه. بعد با آرامش شروع به کندن پوست موز کرد.

- چانا، موز می‌خوری؟

چان از پسرک فاصله گرفت و با تکیه دادن به پشتی تخت، نگاه سردرگمی به مینهو انداخت.

- موز؟ تو که از موز بدت میاد مینهو!
- خیلی یهویی هوس کردم.

زیر نگاه متعجب چان لیسی به سر موز زد و تیکهٔ بزرگی ازش رو وارد دهنش کرد. هوم بلندی کشید و موز رو از دهنش بیرون آورد.

- این موز انقدر خوشمزه‌ست که دلم نمی‌خواد تموم شه!
- ولی تو که هنوز بهش گاز نزدی.

مینهو بدون توجه به آلفاش کار قبلی‌‌اش رو تکرار کرد و بالاخره گاز کوچکی از سر موز گرفت. با حس مزه‌اش، به اجبار تکونی به بدنش داد  و ناله‌ای کشید.

- باید امتحانش کنی چان! این واقعا خوشمزه‌ست.

چان که با کارهای مینهو، سخت شده بود به‌زور سری تکون و با گرفتن کمر پسرک، تلاش کرد تا امگا رو ثابت نگه داره.

- نه مینهو، میل ندارم.
- دلم رو نشکون چانا.

مینهو گاز دیگه‌ای به موز زد و لب‌هاش رو لب‌های چان چسبوند. با تکون دادن خودش روی عضو سخت شدهٔ چان، نالهٔ آلفا رو درآورد و از فرصت استفاده و زبونش رو وارد دهنش کرد. تیکه موز توی دهنش رو به دهن چان منتقل کرد و با شیطنت از آلفا فاصله گرفت.

- بببین چقدر خوشمزه‌ست.

چان عصبانی تیکه موز توی دهنش رو قورت داد و مینهو رو روی تخت خوابوند، دست‌هاش رو دور سر پسرک روی تخت گذاشت و روش خم شد.

- بهت تبریک می‌گم، امگا کوچولو... تونستی آلفات رو تحریک کنی. حالا بگو هدف بعدیت چیه؟
- معلوم نیست؟ فقط می‌خوام به جای تحمل درد هیت، با آلفام بخوابم.

چان کلافه سرش رو توی گردن مینهو برد و قسمتی ازش رو به دندون کشید و تا زمانی که رد بنفشی ازش نموند، دست از کارش نکشید. لبش رو به گوش مینهو نزدیک و زمزمه کرد.

- بهت گفتم نمی‌خوام تا زمانی که کاملاً برای من نشدی، باکرگی‌‌ات رو ازت بگیرم مینهو!
- باشه، باکرگی‌ا‌م رو‌ نگیر؛ ولی حق نداری مثل یه پیرمرد نود ساله رفتار کنی و حتی بهم دست نزنی... خواهش می‌کنم چان!

امگا محتاجانه کمرش رو از تخت جدا کرد و عضوش رو به عضو چان زد.

- این هیت لعنتی خیلی درد داره، خواهش می‌کنم حداقل با دست‌هات جای‌به‌جای بدنم رو فتح کن و دیکم رو از این جهنم، نجات بده.

چان لیسی به نیپل مینهو که از ربدوشامبرش بیرون زده بود، زد و بوسه‌ای روش گذاشت.

- باشه امگای بی‌صبر من؛ بیا از جهنم هیت نجاتت بدم.

___________
^^

Du hast das Ende der veröffentlichten Teile erreicht.

⏰ Letzte Aktualisierung: Jul 09 ⏰

Füge diese Geschichte zu deiner Bibliothek hinzu, um über neue Kapitel informiert zu werden!

𝑺𝒄𝒆𝒏𝒂𝒓𝒊𝒐 ^^Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt