ووت و کامنت فراموش نشه
منتظر کامنت هاتون هستم:)🦋✨️🦋✨️🦋✨️🦋
بلافاصله بعد از قطع شدن تلفن ، لوهان شروع به پرسیدن سوال کرد
+خب چیشد ؟! استاد گفت کی میاد خونه ؟!
یکی از عادت های لوهان همین استاد گفتن به باباش بود هر چند هم که سهون و چانیول سعی در تغییرش داشتن انگار تغییر نا پذیر بود و لوهان به این طور صدا کردنش عادت کرده بود و بزبونش خوش اومده بود
-گفت تا یه ساعت شایدم کمتر خونه باشه
این رو گفت و پسر ریز نقشی که ازش بزرگ تر بود رو در حین اب خوردن بین خودش و کابینت ها گیر انداخت . پسر بیچاره به سختی آب رو قورت داد تا توی گلوش نپره ! سهون گاهی وقت ها زیاد غیر قابل پیش بینی میشد و مدام براش سوپرایزی در نظر داشت
-نظرت چیه تا بابا برمیگرده یکم بازی کنیم کیتن کوچولو .؟!
وقتی کیتن خطاب شد ، لااقل مطمئن شد که قرار نیست امشب ضرب شلاق رو تحمل کنه ثانیه بعد توسط سهون به سمت میز غذاخوری هدایت شد و با پایین کشیده شدن شلوارش تا بالای زانو هاش و خم شدن روی میز رو به روش باسن گرد و سفیدش جلوی چشم های حریص سهون قرار گرفت .
دستش رو جلو برد و نوازش وار و دورانی روی باسن گردش گذاشت
حرکت بعدی سهون براش قابل حدس بود و درست همونطور هم شد
وسط آشپزخونه خونه استادش ، درست روی میز غذا خوریشون ، از پسر دبیرستانیش داشت اسپنک میخوردضربه های سهون ثانیه به ثانیه قدرتمند تر میشد و دیک لعنتیش این وسط بین جای نامناسبی داشت پرس میشد و از اونجا که اربابش کاملا کینکی به نظر می رسید تا وقتی باسنش از سرخی به کبودی میزد ادامه داد . لبش رو توی دهن کشیده بود تا صدای آه و ناله اش بیرون نره . هر لحظه امکان داشت استاد عزیزش اون رو در حال دادن به پسر کوچولوی شیرین و معصومش پیدا کنه و از طرفی سهون دل از این هیجان نمیزد .
+لطفا ...اههه ...سهون ..یکم .ههه.. اروم تر !
اما به جای این که از شدت ضربه ها کم بشه ، عکس جواب داد و حتی گیر انداختن لبش رو هم براش سخت کرد . لب هایی که خودش به خون کشیده بود حالا به راحتی زحمت هاش رو به باد میداد ناله های بی شرمش رو توی خونه پخش میکرد .
-مقصر خودتی کیتن کوچولو ... اگه از همون اول گذاشته بودی ناله هات رو بشنوم باسن پنبه ایت به این روز نمی افتاد !
لوهان دستاش رو کنار میز گرفته بود و سعی داشت خودش رو از میز دور کنه اما دست های قدرتمند سهون اون رو همونجا قفل میکرد . جوری به انتهای دیکش فشار میومد که مطمئن بود حتی درد بستن رینگ هم به اون اندازه نیست .
سهون بالاخره دست از اسپنک کردنش برداشت . دستش رو دور فکش پیچید و سرش رو عقب کشید و روی شونه ی خودش تکیه داد و شروع به بوسیدن لب های معشوقه اش کرد
YOU ARE READING
Come For Me🤍
FanfictionName : Come For Me " برای من بیا " Gener : Romance.Fluf.Comedy.Smut🔞 . FamilyProblems.Drama . Couples : ChanBaek , HunHan خلاصه : چانیول مرد ۳۸ ساله ای که استاد دانشگاه هانگوک بود به همراه پسر ۱۷ سالش ، میشد گفت تنهایی زندگی میکردن .چا...