Part 4

494 73 72
                                    

ووت و کامنت فراموش نشه
منتظر کامنت هاتون هستم:)

🦋✨️🦋✨️🦋✨️🦋

بلافاصله بعد از قطع شدن تلفن ، لوهان شروع به پرسیدن سوال کرد

+خب چیشد ؟! استاد گفت کی میاد خونه ؟!

یکی از عادت های لوهان همین استاد گفتن به باباش بود هر چند هم که سهون و چانیول سعی در تغییرش داشتن انگار تغییر نا پذیر بود و لوهان به این طور صدا کردنش عادت کرده بود و بزبونش خوش اومده بود

-گفت تا یه ساعت شایدم کمتر خونه باشه

این رو گفت و پسر ریز نقشی که ازش بزرگ تر بود رو در حین اب خوردن بین خودش و کابینت ها گیر انداخت . پسر بیچاره به سختی آب رو قورت داد تا توی گلوش نپره ! سهون گاهی وقت ها زیاد غیر قابل پیش بینی میشد و مدام براش سوپرایزی در نظر داشت

-نظرت چیه تا بابا برمیگرده یکم بازی کنیم کیتن کوچولو .؟!

وقتی کیتن خطاب شد ، لااقل مطمئن شد که قرار نیست امشب ضرب شلاق رو تحمل کنه ثانیه بعد توسط سهون به سمت میز غذاخوری هدایت شد و با پایین کشیده شدن شلوارش تا بالای زانو هاش و خم شدن روی میز رو به روش باسن گرد و سفیدش جلوی چشم های حریص سهون قرار گرفت .

دستش رو جلو برد و نوازش وار و دورانی روی باسن گردش گذاشت
حرکت بعدی سهون براش قابل حدس بود و درست همونطور هم شد
وسط آشپزخونه خونه استادش ، درست روی میز غذا خوریشون ، از پسر دبیرستانیش داشت اسپنک میخورد

ضربه های سهون ثانیه به ثانیه قدرتمند تر میشد و دیک لعنتیش این وسط بین جای نامناسبی داشت پرس میشد و از اونجا که اربابش کاملا کینکی به نظر می رسید تا وقتی باسنش از سرخی به کبودی میزد ادامه داد . لبش رو توی دهن کشیده بود تا صدای آه و ناله اش بیرون نره . هر لحظه امکان داشت استاد عزیزش اون رو در حال دادن به پسر کوچولوی شیرین و معصومش پیدا کنه و از طرفی سهون دل از این هیجان نمیزد .

+لطفا ...اههه ...سهون ..یکم .ههه.. اروم تر !

اما به جای این که از شدت ضربه ها کم بشه ، عکس جواب داد و حتی گیر انداختن لبش رو هم براش سخت کرد . لب هایی که خودش به خون کشیده بود حالا به راحتی زحمت هاش رو به باد میداد ناله های بی شرمش رو توی خونه پخش میکرد .

-مقصر خودتی کیتن کوچولو ... اگه از همون اول گذاشته بودی ناله هات رو بشنوم باسن پنبه ایت به این روز نمی افتاد !

لوهان دستاش رو کنار میز گرفته بود و سعی داشت خودش رو از میز دور کنه اما دست های قدرتمند سهون اون رو همونجا قفل میکرد . جوری به انتهای دیکش فشار میومد که مطمئن بود حتی درد بستن رینگ هم به اون اندازه نیست .

سهون بالاخره دست از اسپنک کردنش برداشت . دستش رو دور فکش پیچید و سرش رو عقب کشید و روی شونه ی خودش تکیه داد و شروع به بوسیدن لب های معشوقه اش کرد

Come For Me🤍Where stories live. Discover now