هر نه نفری که در اتاق شیشهای دور میز نشسته و خیره به دموی اولیهای از مبارزه شخصیتی به نام شینگیون با اژدهایی سیاه که توسط یکی از کارمندان که گوشهای از اتاق و در تاریکی ایستاده و عینک واقعیت مجازی بر چهره داشته انجام میشد رو از نظر گذروند و با چشم تو چشم شدن با ژان و دختری که کنار هم و با فاصله کمی ازش به دیوار تکیه داده بودن نفس عمیقی کشید و ژان و دختر که متوجه اضطراب و استرسش شده بودن با انجام حرکات مختلف بدون این که توجه باقی افراد حاضر در اتاق رو به خودشون جلب کنن سعی در تشویقش داشتن. با تمام شدن مبارزه، اژدها که با جسمی زخمی و چشمانی بسته روی زمین افتاده بود کم کم ناپدید شده و جای آن حفرهای روی زمین ایجاد شده بود که همه عوامل رو شوکه کرده و با جلوتر رفتن شینگیون صفحهای که تا لحظاتی قبل با رنگهای پاستلی و روشن پر شده بود، تیره و تاریک شده و با شروع توضیحات سازنده اصلی بازی، توجه حضار به مردی که رو به روی میز ایستاده و دستهاش رو پشتش مخفی کرده بود جلب شد.- یک افسانه کودکانه آلمانی به نام هملین داستان دهکدهای کوچک در آلمان با همین نام رو روایت میکنه که گرفتار موشها شده و هنگامی که مردم دهکده موفق نشدن راه حلی برای خلاص شدن از شر این موشها پیدا کنن جایزهای به ارزش ده کیسهی طلا برای کسی که بتونه راهی برای رهایی از مشکلشون ارائه کنه در نظر گرفتن. نوازندهای قبول کرد که به شرط گرفتن کیسههای طلا موشها رو از دهکده بیرون کنه اما زمانی که نوازنده با نواختن آهنگی، موشها رو بیرون از دهکده و در رودخانهای غرق کرد و برای گرفتن جایزه برگشت بزرگ دهکده زیر قولش زد و نوازنده شاکی از این اتفاق به هنگام شب با آهنگی تمام کودکان دهکده به جز یک پسر که ناشنوا بود و دختری که بخاطر آسیب پاش نمیتونست به راحتی حرکت کنه رو دزدید.
برای چند لحظه ارتباط چشمیاش رو با کسانی که به دقت به حرفهاش گوش میدادن قطع کرد و سرش رو پایین انداخت، دستهاش رو در هم قفل کرد و حینی که سعی داشت لرزش صداش رو کنترل کنه سرش رو بالا گرفت و ادامه داد:
- داستان ما هم از این افسانه الهام گرفته شده. جادوگر تاریکی با نواختن آهنگی شیطانی و نفرین شده مردم رو هیپنوتیزم میکنه و به قصد تشکیل یک ارتش بزرگ و قدرتمند مردم رو از روستاها و شهرها میدزده تا هنگامی که با شکستن هسته نور به قدرت رسید با ارتش تحت کنترلش حاکم دنیای جادو رو از بین ببره.
یکی از دستهاش رو بالا برد و به شخصیت شینگیون که توسط پروژکتور به نمایش گذاشته شده بود اشاره کرد.
قهرمان داستان، شینگیون که به شوالیه نور شهرت داره قرار هست مانع شکستن هسته نور بشه و جادوگر تاریکی رو شکست بده.
با اتمام توضیحاتش همه خیره به برگههایی که از قبل منگنه شده و مقابلشون روی میز قرار گرفته بود آهسته سر تکان دادن و زنی که عینک گرد طلایی رنگش رو در دست نگه داشته و حین مطالعه رزومه نوشته شده انتهای دسته عینک رو به دندان گرفته بود اخم کرده برگهها رو روی میز گذاشت، موهای کوتاه و لختش رو پشت گوشش انداخت و خیره به مرد، همزمان که سعی داشت به پشتی صندلی تکیه بده سوالی که از ابتدای جلسه ذهنش رو درگیر کرده بود پرسید:
BINABASA MO ANG
⌈ 𝐈𝐧𝐯𝐞𝐫𝐭𝐞𝐝 𝐂𝐥𝐨𝐜𝐤 ⌋
Romance꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Morana ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mysterious, Dark , Romance ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Lsfy وانگ ییبو و خانوادهاش بعد از چند سال به شهرشون برگشتن تا اون خودش رو برای جانشینی شرکت و حرفه خانوادگیشون آماده کنه. تنهایی و محیط جدید به ییبو فشار آورده و در ا...