فصل قبل فرشته داستان ما تهیونگ به شیطانش نرسید..ولی با متولد شدن دوباره جونگکوک...مسئولیت اینو داره تا تمام خاطره جونگکوک برگردونه...آیا موفق میشه...؟نتیجه زحمت های او چیمیشه..؟
کاپل:ویکوک
ژانر:فانتزی،عاشقانه،درام،ماجراجویی
"کامل شده"
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
"جونگکوک مهاجرت میکنه؟"
#6 ۶ ماه بعد تو راه مدرسه: +تهیونگاااا...میشه امروز زودتر بیای دنبالم +برای چی خبریه؟ +نه فقط به دوستام گفتم ی پرستار دارم مثل رفیقه کنجکاو شدن تا تورو ببین...میخوام نشونشون بدم تورو..اشکالی که نداره؟ +نه چه اشکالی.. باشه امروز زودتر میام +مرسییی تهیونگاا از ماشین پیدا شد و سمت مدرسه رفت تهیونگ که صبر کرد تا وارد مدرسه بشه و شروع به حرکت کنه بعد از اینکه مطمعن شد وارد مدرسه شد سمت خونه رفت ساعت ۱۲ ظهر ۱۹۹۸: +بچه ها بچه ها.. امروز پرستارم زود میاد..میتونین ببنینش سوبین صمیمی ترین رفیق جونگکوک لبخندی زد و دستاش بهم کوبوند +واقعاا؟خیلی مشتاقم ببینمش هیونجین لبخندی زد گفت +پس بالاخره میبینیمش اون پسرو یونجین گفت: +میخوام ببینم شبیه رویاهامه جونگکوک لبخندی زد و چند دقیقه گذشت زنگ خورد کیفش روی کولش انداخت و با دوستاش از مدرسه خارج شدن و جونگکوک تهیونگ پیدا کرد +تهیونگااا تهیونگ با لبخند همیشگیش سمت پسر برگشت بغلش کرد و بوسه ای روی سرش کاشت +مدرسه خوش گذشت؟ +اوهوم مثل همیشه بود... تا الان سوبین،هیونجین،یونجین ساکت بودن سوبین که از همه جرعتش بیشتر بود جلو اومد: +آقای کیم سلام..من دوست صمیمی جونگکوکم +فک کنم تو باید سوبین باشی درسته؟ سوبین با لبخند سرش تکون داد +شما دوتا پسر چی؟نمیخوای خودتون معرفی کنید هیونجین و یونجین که به خودشون اومدن جلو اومدن و سلام دادن یونجین گفت: +آقای کیم..جوری که جونگکوک از شما تعریف کرده بود خیلی جذاب بودین و ما توی ذهنمون ی مرد جذاب ساختیم..ولی شما از رویای ما هم جذاب ترین تهیونگ که به حرفای بانمک و شیرین پسر لبخند میزد نزدیکش اومد و خم شد دستش روی شونشگذاشت +یونجین...واقعا با این حرفای شیرینت دلم منو بردی...ممنونم از تعریفت هیونجین ادامه داد +اقای کیم اگه میشه از این به بعد بیشتر زودتر بیاین تا ما شمارو ببینم و بیشتر باهاتون صحبت کنین همه ی اون سه تا سرش رو به نشانی تایید تکون دادن +همیشه که نه..ولی سعی میکنم بیشتر وقتا بیام بعد از چند دقیقه حرف بالاخره باهام خدافظی کردن و به سمت خونه رفتن ۱۹ دسامبر ۲۰۱۰(۱۲ سال بعد) تهیونگ مثل همیشه جلوی در دانشگاه داخل ماشینش منتظر جونگکوک بود تا بیاد بعد چند دقیقه جونگکوک اومد +سلام موسیو +اومدی بالاخره؟خوش گذشت؟ +اره خوب بود...بد نگذشت..ی اتفاق باحال هم افتاد تهیونگ یکی از ابرو هاش بالا داد +چیشد مگه انقد خوشحالی؟ جونگکوک با ذوق سمت تهیونگ چرخید +تهیونگاااا باورت نمیشه...توی این امتحان داخل دانشگاه فقط من و سوبین و هان و سونگمین قبول شدیم...قراره برای تعطیلات کریسمس مارو ببرن فرانسه..عرر خیلی خوشحالم تهیونگ لبخندی زد +مگه تو همین ۳ ماه پیش فرانسه نرفتی؟تاحالا ۵ بار فرانسه رفتی؟پس چرا انقد ذوق زده نشدی؟ نفس عمیقی کشید و گفت +خب موسیو ببین من همیشه تنها رفتم حتی تو نبودی و بخاطر کار پدرم رفتم..اصلا برای خوش گذرونی نرفتم...ولی حالا قراره برای تعطیلات برممم این خیلی خوبه...تازه میتونم یونجین و هیونجین هم ببینم...دلم براش تنگ شدههه تهیونگ لبخند زد و گفت +البته باید به فکر این باشی که پدرت اجازه میده یا نه جونگکوک نیش خندی زد و ادامه حرف تهیونگ گفت +خبنگران نیستم چون میدونمچیکار کنم +میخوای چیکار کنی؟ +تا تورو دارم غم ندارممم میری پدرم راضی میکنی تهیونگ یکی از ابرو هاشو بالا داد و آروم به سر پسر رو به روش ضربه زد +هعی بچه دلت خوش نکن..اون با حرف من راضینمیشه +ولی میدونم تو میتونی راضیش کنی ماشین روشن کرد و سمت خونه راه افتاد کل راه با سکوت گذشت در باز کردن و با جیسو(خواهر ناتنی جونگکوک)مقابله شدن "الی حرف میزنه:جیسو هیچ ربطی به عضو بلک پینک نداره" نیش خندی زد و کنار گوش جونگکوک گفت +مدرسه خوش گذشت موسیو؟ به اهمیت به حرفاش از کنارش گذشت : +قابل تحمل بود مادام بورام مادر خونده جونگکوک که برعکس دخترش جیسو ی زن مهربون و دلسوز بود رو به تهیونگ کرد +آقای کیم..یونگبوک گفت برین توی اتاقش مثل اینکه کارتون داره +چشم الان میرم بعد از اینکه لباساشو عوض کرد به سمت اتاق یونگبوک رفت و در زد +بیا داخل آروم در باز کرد و روی یکی از صندلی ها نشست +خانوم لی گفتن کارم دارین +درسته بعد از اینکه کتابشو بست و عینکش روی میز گذشت رو به تهیونگ کرد: +آقای کیم شما توی این ۱۹ سال زحمت های زیادی برای جونگکوک کشیدن براتون ممنونم اما دیگه جونگکوک بزرگ شده و اون پسر کوچیک قدیم نیست میخواستن بگم دیگه نیازی نیست اینجا کار کنین ______________________________________________________