#16 "did you go without me?"

292 21 0
                                    

"بدون‌من رفتی؟"

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


"بدون‌من رفتی؟"

#16

+هوی جوجه

به سمتش برگشت
+بله؟

+تازه اومدی؟

+بله چطور؟

+شرقی اره؟

سرش تکون داد
کنار گوشش اومد

+شاید باورت نشه ولی من به پسر های شرقی گرایش دارم!

بهت زده سمتش برگشت

+خب؟میگی چیکارم کنم؟

+اسمت چیه؟

+جونگکوک..جئون جونگکوک

+ اسمتم مثل خودت قشنگه..اسم من آدریانو آدامو هستم!

+خوشبختم

+اگه میشه باهم به کا..

همون موقع یکی از دوستای ادریانو اومد

+تو باز‌پسر دیدی؟گی بدبخت

+گی بودن مگه بدبختی

+نه..ولی تو به پدرت خودت هم حس داری...هر پسری میبینی میری سمتش

+حالا آبروم جلوش نبر جولیو!

+ببخشید من مزاحمتون نمیشم..

بدون اینکه از اون دو پسر اروپایی جوابی بگیره به سمت کلاس رفت!

■■■■■■■■■■■■■■■
+پس جونگکوک الان ایتالیا است؟

+بله موسیو کیم..چند روزی میشه که به ایتالیا رفتن!

+توی‌کدوم شهره؟

+نمیدونم میشناسین یا نه توی شهر"میلان"هستش

+او..خوبه

+خب موسیو کار دیگه ای خواستین در خدمتم!

+ممنونم ارژان!

تلفن قطع کرد و گوشه گذاشت و به فکر فرو رفت

"پس رفتی ایتالیا؟مگه قرارمون این نبود که هروقت رفتی ایتالیا همو ببینیم؟ولی حالا چی!؟ ازت حتی خبر ندارم..بعد ۳‌ماه فقط فهمیدم رفتی میلان.. حتی شمارت دیگه ندارم..کسی که اذیتت نمیکنه..هوم؟"

امروز قرار بود با هیونجین و یونجون حرف بزنه...
تقریبا هر دو نفرشون فهمیده بودن پسر نمیتونه با مرد ارتباط داشته باشه..پس قرار بود با تهیونگ صحبت کنن تا ببینن قضیه چیه؟!

"نیم ساعت بعد"

+خب یعنی میگین بردینش عمارت ولی بعدش دوتا بادیگارد اومد گفت دیگه با جونگکوک صحبت نکنید و جونگکوک گفت پیام بدی بلاکت میکنم؟!

+درسته یونجون

هیونجین ادامه داد

+بعد پیام داد هیچوقت زندگیش پا به میل خودش نبوده مثل الان ..اره؟

سرش تکون داد

+خب صد درصد این بچه تهدید شده..این هیچوقت مخصوصا با شما اینکارو نمیکنه..

+خودمم هم‌میدونم..ازش خبر گرفتم‌متوجه شدم چند روزی هست به ایتالیا رفته..

+این خودش خیلی خوبه..به احتمال زیاد از پدرش تهدید شده..اگه از پدرش تهدید شده باشه الان توی ایتالیا کنارش نیست میتونه راحت پیام بده!

+یاا هیونجین تو مغز داری؟پدرش، جونگکوک الکی نمیفرسته ایتالیا..هزار تا بادیگارد و جاسوس هم میفرسته..

+واو..خب اینم هست

یونجون تقریبا چند ثانیه ای ساکت بود ادامه داد:

+پس میگین بدبخت شدیم؟

+اره باهوش..تازه فهمیده

هیونجین با حالت تیکه انداختن به یونجون گفت
بعد با ضربه خوردن چیزی به سرش به سمت یونجون برگشت:

+یاااا چیکار میکنیی

+حقته
تهیونگ پاشد و درحالی که لباسش مرتب میکرد گفت:
+خب پاشید برین ..حرف زدیم..برین خونه خودتون دعوا کنین
■■■■■■■■■■■
+درس شروع میکنیم
"بهتر از این نمیشه ،این پسره ی اروپایی رو مخ دقیقا کنارم میشینه.‌‌‌....بعد چرا اینجوری نگام میکنه.‌..مگه آدم ندیده تاحالا .."
"""""""""""""
کتابش بست تا خواست از کلاس خارج‌یکی جلوش گرفت

+کجا‌جوجه

+یاا برو اونور

آدریانو که به لحجه بامزه ایتالیایی جونگکوک لبخند میزد گفت

+خونت کجاست؟

+به تو چه؟

+ببین من با هیچکس مهربون نیستم..ولی تو فرق داری‌‌‌..پس‌نزار مهربونیم تبدیل به خشم‌بشه!

+ببین اقای آدامو ممنونم که باهم‌مهربونی..ولی من‌‌نمی‌تونم قبول کنم..نیازی هم نیست من تا خونه ببرین!

+خیلی خب باشه!

بدون خدافظی از کنارش رد شد..
تا رسید خونه خطی که پدرش گرفته بود برداشت و توی گوشیش انداخت..
دودل بود..زنگ بزنه؟بازم با جه رویی؟
اهمیت نداد و شماره مرد گرفت
بعد از چند ثانیه صدای آشنایی اومد

+بله بفرمایید؟

آب دهنش آروم قورت داد

+ا.الو

+جونگکوک تویی؟؟

+ا.اره

+کجاا بودی؟چیشده؟چرا نباید بهت پیام میدادم؟خودت خوبی؟بلایی سرت اومده؟

+تهیونگا..من خوبم...

بعد از کمی مکث ادامه داد

+م.منو ببخش

+مطمئنم با خواسته خودت نبوده ...

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خب اینم از این پارت جدید..
به فایل شخصیت ها سر بزنید..شخصیت ها آپدیت شده..
ووت؟

My Angel (VKOOK)Where stories live. Discover now