اسپرایتز، نیلیث صحبت میکنه.
پرامیسد و چند سری دیگه از کارهای من فول هستن پس احتمالا همه یک جا قرار بگیرن، چون تصمیم دارم کم کم فعالیتم رو توی واتپد هم شروع کنم.
ممنون میشم اگر پرامیسد با سلیقه ی شما همخوانی داشت، برای حمایت یا چالش فیک خوانی چند نفره با دوست هاتون، پرامیسد رو به اون ها معرفی کنید یا حداقل با ووت دادن یه ستاره ی چشمک زن به قلب من اضافه کنید.
بریم سراغ فیک ✨غالبِ ژانر فیک فانتزی، رومنس و شما میتونید اون وسطها یه اسمات تزریق کنید.
از همین الان یادآور بشم! فیک کاپل ورس تهکوک/کوکوی داره.مثل همیشهی من:
تمامی اشخاص، سازمانها، رخداد و مکانها ساختگی میباشند و این داستان، تنها ساختهی ذهن نویسنده است.خلاصه:
آخرین باری که همدیگه رو دیدن، وقتی بود که فرمانروا چشم به دنیا بست و ژنرال دیگه نتونست دو گوی جادویی، خوشرنگ و عسل مانند معشوقش رو ببینه. حالا بعد از گذر تقریبا ده صده، اونها در کالبد یک خونآشام کهن و فرشتهی مرگ خونآشامها، دوباره همدیگه رو ملاقات میکنن؛ فقط برای یک هدف.
بعد از این همه سال، اون ها دوستن یا دشمن؟فرمانروا، به نظرت من از کجا باید خبردار میشدم که قراره یکْ تو از کاخ بلند فرمانروایی بر من نازل بشه و دل و دینم رو بگیره؟ من از کجا باید میفهمیدم که فکر تو احساساتم رو پیچیدهتر از رگهای چندین کیلومتری بدنم میکنه و جون دادن بین دستهات برام آرامشبخشترین میشه؟ مُردم، جان دوباره به دست آوردم و نامیرا شدم. به نظرت به این معنیه که وقتی یکدفعه از دستت دادم، ایندفعه برای همیشه به دستت میارم؟
____
دیدن تو، صدای تو، نگاه تو، تپیدن سریع قلبم، برق دوبارهی چشمم؛ همه موعود دوبارهی زندگیاند.
YOU ARE READING
Promised again ( Taekook / KookV - vers )
Fanfiction(کامل شده) فرمانروا و ژنرالی که سالها قبل شروع عجیب اما عاشقانهای داشتن، حالا توی زندگی بعدیشون در کالبد یک خونآشام، و یک شکارچی خونآشام قراره به کجا برسن؟