*دکتر کیم به بخش اورژانس.....دکتر کیم به بخش اورژانس......
با پیچ شد اسمش ماگش رو روی میزکارش رها کرد و به سرعت راهی بخش شد .
همزمان با ورودش به اورژانس ،پرستار جانگ به سمتش اومد و پرونده ی بیمار رو تحویلش داد.
صدای ناله ی یکی از بیمارا نمیذاشت راحت صدای پرستار رو بشنوه برای همین کمی بهم هم نزدیکتر شدن .
*بیمار چهل و هشت ساله .موقع رد شدن از خیابان با یه موتور تصادف کرده .شانه ی راستش و زیر دنده ها و همینطور پای راستش کبودی داره .
+همین الان بیمار رو برای عکس برداری اماده کنید .با دکتر لی هم هماهنگ کنید برای معاینه شون بیان .ممکنه سرش هم ضربه خورده باشه .
*بله دکتر کیم .
هوسوک به سمت ایستگاه پرستاری رفت تا هماهنگی ها رو انجام بده .
جین هم رفت پیشش تا نگاهی به پرونده ی بیمارهای قبلیش بندازه و ببینه کدومها مرخص شدن .
جین جراح عمومی بود و بیشتر ویزیتهاش مربوط به بخش اورژانس بود .بعد از معاینه هر کدوم تعیین میکرد کدوم پزشک باید معاینه اش کنه و گاهی اوقات هم خودش مسیولیت بیمار رو بر عهده میگرفت .
میخواست پرونده ی بعدی رو چک کنه اما صدای ناله بلند یکی از بیمارها که از همون لحظه ی ورودش متوجه اش شده بود تمرکزش رو بهم ریخت .
رو کرد به هوسوک که در حال وارد کردن اطلاعاتی تو سیستمش بود .
+پرستار جانگ؛این بیمار چه مشکلی داره که اینطور ناله میکنه ؟پزشکش کیه ؟
*پزشک دکتر سونگه .ایشون معاینه اش کردن و داروهاش رو هم تجویز کردن اما پدرش از وقتی که رفته برای گرفتن داروهاش هنوز برنگشته و هزینه ی بیمارستان رو هم پرداخت نکرده .
با تاسف نفس رو با حرص بیرون داد .باورش نمیشد یه پدر اینطور بچه ی خودش رو تو این وضعیت ول کنه و بره .
+تخت شماره چنده ؟
*تخت شماره هفت .
بعد از تشکر کردن به سمت تخت بیمار رفت .پرده رو کنار کشید و با پسری مواجه شد که از شدت درد به خودش میپیچید و گونه هاش حسابی سرخ شده بودن .پرونده اش رو برداشت و بررسیش کرد .
نام بیمار : چوی جیمین
سن:هفده
علت مراجعه :درد شدید در قسمت پهلو و شکم .خونریزی درد ادرار .تب .حالت تهوع
تشخیص:سنگ کلیه .عفونت کلیه
با چیز های تو پرونده اش نوشته شده بود درک اینکه پسر چقدر درد میکشه کار سختی نبود .کمی به پسر نزدیکتر شد و دمای بدنش رو چک کرد.
YOU ARE READING
Let go of the past
Randomجیمین ،بتایی که همه تو مدرسه به خاطر فقر و گوشه گیریش ازش متنفرن؛چه اتفاقی میوفته که دو برادر الفا و جذاب مدرسه یهویی تصمیم میگیرن ازش مراقبت کنن و دیگه به کسی اجازه ی شکستن قلبش رو ندن. نامجون،پسر ی که تمام تلاش خودش رو برای نجات زندگی پسر عموش میک...