تهیونگ شوکه از جاش پرید و با چشمایی که تا اخرین اندازه ممکن باز شده بودن به پسر مقابلش خیره موند
+ ببینم تو حواست هست چی میگی؟
_اوه ، خوب شد یادم انداختی .
قراره اولمون از امروز شروع میشه.+ چیی؟
تهیونگ که هنوز شوک قبلیو پشت سر نزاشته بود با شوک بعدی که بهش وارد به وضوح رنگ از رخسارش پرید!! جونگ کوک اونقدری جذاب بود که اگه هر زمانه دیگه ای بود دلش میخواست باهاش قرار بزاره ولی بعد ازینکه داشت تهدید میشد قطعا نمیتونست با علاقه این کار رو قبول کنه!!
البته تهیونگ چاره دیگه ای ام نداشت و فقط مجبور شد برخلاف غوقای افکار درونش با جواب کوتاهی قبول کنه .
جونگ کوک بعد ازینکه از جواب امگای روبه روش مطمئن شد ، فورا دستش رو کشید و دنبال خودش برد . کی میدونست اون فرمانده سنگی فقط برای اینکه اون امگای ظریف و زیبا بین اون همه الفای درنده قرار نگیره همچین درخواست گستاخانه ای ازش کرده بود و حالا توی دردسر " تهدید شاهزاده روسی توسط فرمانده فرانسوی " گیر افتاده بود.
جونگ کوک سعی کرد به ارومی و بدون جلب توجه کردن از دروازه های پایگاه که محل مسابقه بود خارج بشه اما تهیونگ فورا دستش رو کشید .+ هی هی هنوز برنده رو اعلام نکردن ما کجا داریم میریم؟؟
_ فک کردم شرطو قبول کردی.
+ قبول کردم اما این باعث نمیشه به زورگوییات سر خم کنم. من از امنیتم زدم برای این مسابقه!! این عادلانه نیست که هم قرار اولمو ازم بگیری هم شانس بردنم تو مسابقه رو.
_ همم پس این اولین قرارته دارچینک.
+ چی؟! من کی همچین حرفی نزدم ؟ اصلا نمیدونم راجب چی داری میگی.
جونگ کوک خنده کوتاهی کردو دستش رو دور کمر تهیونگ پیچید و بدن سفیدش رو نزدیک بدن خودش کرد
_ اگه قول بدی ازم دور نشی مشکلی نیست.
+ تو چقدر سست عنصری!! تو همین دوساعت انقدر عاشقم شدی؟
_ دوست ندارم ارزو هاتو خراب کنم پس فقط بیا بریم.
+ یاااااا
تهیونگ با عصبانیت کیوتی غرید ولی جونگ کوک طوری که انگار از چیزی بدش اومده باشه به صورته خیلی ترسناکی چهرش به سمت عصبانیت رفت و به پهلوهای ظریف امگای توی بغلش چنگ زد
+ ا ااخ چیکار میکنی دردم میاد ، عاااییی
_ اگه اون گردنبند رو برات بیارم ازین مکان لعنتی میری بیرون؟
+ واقعا این کارو برام میکنی؟
تهیونگ طوری ذوق کرد که اگه کله کشور رو بهش میدادن امکان نداشت تا این حد ذوق کنه و لپای سفید و تو پرش تغییر رنگ بده .

KAMU SEDANG MEMBACA
Blueberry
Manusia Serigala[ وضعیت : در حال اپ ] چنل تلگرام @kraasive 《 من؛ رقصِ مرگِ تیزی خنجر عشق به روی قلب ها و تو بخیۀ التیام بخشی به زخم های کاری. 》 _ بهت گفته بودم کلاوس. کسی نمیتونه به چیزی که ماله منه چشم بدوزه و راحت ازین جا بیرون بره. + اون امگای ضعیف انقدر هو...