بعد از سه روز بالاخره تونست خودش رو به اسطبل قدیمی ای که هوسوک پیدا کرده بود برسونه ، با سرعت سر سام اوری به داخل اسطبل دوید و امگای شیطونش رو صدا زد اما جوابی نگرفت ، با چشمای وحشیش دنبال کارا گشت تا بتونه تهیونگ رو هم کنارش ببینه اما فقط اسب سیاه رنگی رو پیدا کرد که چشمای معصومش هنوز به اندازه قبل فریبنده بود ، اون اسب هیچ تفاوتی با سایرن ها نداشت. ادم هارو به سمت خودش میکشید و به محض اینکه سنگین شدن پشتش رو حس میکرد اون هارو با شدت به زمین پرتاب میکرد و روح رو از جسمشون میگرفت.
با دیدن کارا صدای ضربان قلبش از کله این سه روز هم بیشتر شده بود ، جونگ کوک اروم دستش رو به سمت پوزه کارا بردو با لمس کردن خزه های نرمش اهسته مردمک چشماش لرزید و خاطره های شیرینش که ازجنس تلخ دوری بود مقابل چشماش گذر کرد.》پنج سال و هفت ماه پیش《
+ تونستی بخریشون؟
≈ کیم تهیونگ قسم میخورم بخاطر این کارات پادشاه سرمو از تنم جدا میکنه.
+ جیمین شی فقط یه بوته کوچیک بلوبری از بازار خریدی اپولو که هوا نکردی
≈ اپولو؟ اپولو دیگه چیه شاهزاده من؟؟
+ نمیدونم جیمیناا ، امروز آپا بهم گفت.. احتمالا وقتی بزرگتر شدیم میفهمیم.. مگه نه؟
تهیونگ خنده مستطیلی زیبایی کردو بالافاصله دستشو به سمت بوته بلوبری مقابلش برد که خار های گیاه وحشی پوست ظریفشو به خراش انداخت و باعث لبریز شدن اشک از چشمای بلوریش شد.
+ ااااخ ر رفت تو دستم جیمیناا د داره خون میاد≈ ش شا شاهزاده! اوه خدای من ، خدای من ، من چقدر احمقم فراموش کردم بهتون بگم که این بوته خارای سمی داره م من من مستحق مجازاتم شاهزاده خواهش میکنم منو عفو کنید
+ عایش جیمینا نمیشه باهات شوخی کرد پسر ، من خوبم فقط بخاطر نزدیک بودن هیتم کمی حساس شدم و گریه کردم.
تا من وسایل کیک رو حاضر میکنم میشه برام مرهم بیاری؟ نمیتونم با این خارش درست کار کنم≈ ا اوه هرچی شما امر کنید شاهزاده اما مطمئنید میخواید این کارو انجام بدید؟
+ مطمئنم عروسک.
تهیونگ به ارومی لپای صورتی رنگ ندیمه محبوبش رو کشیدو بوسه ای روی پیشونیش گذاشت ، اون پسر مو قهوه ای تنها دلیلی بود که تهیونگ کل این سال ها ازادانه به سمت رویاهاش میرفتو هرکاری دلش میخواست میکرد.
البته اون هیچ پدر و مادر سخت گیری نداشت که بهش اجازه ندنو محدودش کنن ، چون کافی بود برای عملی شدن خواسته هاش کمی چشم های نافذ به رنگ شبش رو تر کنه و اون ها هر کاری براش بکنن ، اما راجب جیمین ؟ اون پسر روحه شیطونش رو زنده نگه میداشت و مثل محرک رشد گیاه بود براش.
تهیونگ به سمت وسایل اماده سازیه کیکش رفت و این سری با دقت بیشتری شروع به کندن بلوبریا از بوته کرد.
شاید بپرسید چرا یه شاهزاده باید دست به همچین کاری بزنه اونم وقتی کلی ندیمه داره که تا کمر براش خم میشن. خب باید بدونید تهیونگ بر خلاف امگاهای دیگه کشورش روحیه هنرمندانه ای داره و از بچگی در حال گسترش این روحیه بوده و هست . حتی همین دلیل باعث شد تا اولین نقاشیه پرتره پدرش رو با ذغال ، توی سن هفت سالگی بکشه.
و وقتی هم که فهمید یکی از مراسمای جشن تولدش پختِ کیکه میوه ایه ، بدون توجه به اینکه مقامات عالی رتبه نمیتونن شرکت کنن خودش رو از صبح درگیر پخته کیک مورد علاقش کرده بود و با دقت زیادی تزئینش میکرد .
بالاخره بعد از یک ساعت و نیم به سختی گذشتن زمان کیک متوسط سایز ابی رنگش رو توی ظرف مخصوص گذاشت که سر و کله جیمین پیدا شد .

ESTÁS LEYENDO
Blueberry
Hombres Lobo[ وضعیت : در حال اپ ] چنل تلگرام @kraasive 《 من؛ رقصِ مرگِ تیزی خنجر عشق به روی قلب ها و تو بخیۀ التیام بخشی به زخم های کاری. 》 _ بهت گفته بودم کلاوس. کسی نمیتونه به چیزی که ماله منه چشم بدوزه و راحت ازین جا بیرون بره. + اون امگای ضعیف انقدر هو...