+ امکان نداره اجوما ما تازه دیشب بعد مدت ها رابطه داشتیم
اجوما : بدن بعضی امگاها اینطوریه پسرم
از من میشنوی تست بده+ ت تست؟
اجوما : تنها الفای درمانگر این روستا منم بهم اعتماد کن و باهام بیا
تهیونگ تیکه اخر پنکیکش رو فورا خورد و دنبال اجوما راه افتاد
وارد یکی از اتاق ها که در کشویی صورتی رنگ داشت شدن و تهیونگ با دستپاچگی روی یکی از بالشت های سفید رنگ روی زمین که تقریبا ۶ قدم باهاش فاصله داشت نشست
رنگ دیوار ها سفید بود و نقاشی ریز از درخت ساکورا روش خودنمایی میکرد
اجوما با سینی چوبی که محتویات عجیب غریب روش بود برگشت و برگ هایی که توی جعبه چوبی نگهداری میکرد رو با دقت توی سینی چید
اجوما : توی این ظرف باید ادرارتو بریزی+چ چی؟!
اجوما : نگا نگا
اگه شوهرش بود فورا میکشیدی پایین ولی به اجوما که میرسه تعجب میکنی+ ا اخه مشکل اینجاس من الان استرس دارم
و نمیتونماجوما : میرم برات پارچ اب بیارم تا زودتر بتونی کارت رو انجام بدی
+ نه نه اجوما !!
تهیونگ با سختی در حال کلنجار رفتن با اجوما بود ، جونگ کوک اون بیرون با چهره ای خونسرد خودش داشت گذرنامه های قلابیشون رو نشون میداد تا بتونه لباس های بیشتری برای هر دوشون تهیه کنه ، حدودا دو روز باید مخفی میموندن تا موعود بارگیری کشتی ها فرا برسه و بتونن برگردن روسیه و توی اون دو روز به وسایل بیشتری احتیاج داشتن
÷ همینا شد پسرم؟جونگ کوک میخواست حرفش رو تایید کنه
که لوازم زیبایی توجهش رو جلب کرد
با دقت سمت سایه ها رفت و چند رنگی که چشمش رو گرفته بود همراه با رژ و خط چشم برداشت و روی وسایل گذاشت_ اینارم حساب کنید لطفا
÷ این لباسا.. رنگشون سفیده
_ اشکالش چیه؟!
÷ امشب ماه کامل میشه و ما توی روستا جشن میگیریم ، اگه توی این شب سفید بپوشی الهه ماه عصبی میشه و فلاکت به سر شخصی که این لباس رو پوشیده میاره .
قدیمیای روستا میگفتن چند نفر بخاطر این موضوع کور و کر شدن_ اینا همش شایعه اس پس اهمیتی نداره
÷ داری اشتباه میکنی
_ ببخشید ؟
÷ خودتو براش فدا نکن تیره تر از سیاهی مرگه!
_ منظورتونو نمیفهمم اینارو حساب کنید
÷ حتما
سردرگم پول فروشنده رو بهش داد و به هنوک برگشت حرفای زن دست فروش بدجور ذهنش رو درگیر کرده بود و وقتی در کشوییی هنوک رو باز کرد بالافاصله با صدای جیغ و داد تهیونگ وسایل رو روی زمین رها کرد و به سمت منبع صدا دویید

VOCÊ ESTÁ LENDO
Blueberry
Lobisomem[ وضعیت : در حال اپ ] چنل تلگرام @kraasive 《 من؛ رقصِ مرگِ تیزی خنجر عشق به روی قلب ها و تو بخیۀ التیام بخشی به زخم های کاری. 》 _ بهت گفته بودم کلاوس. کسی نمیتونه به چیزی که ماله منه چشم بدوزه و راحت ازین جا بیرون بره. + اون امگای ضعیف انقدر هو...