part 13

16 3 0
                                    

+ امکان نداره اجوما ما تازه دیشب بعد مدت ها رابطه داشتیم

اجوما : بدن بعضی امگاها اینطوریه پسرم
از من میشنوی تست بده

+ ت تست؟

اجوما : تنها الفای درمانگر این روستا منم بهم اعتماد کن و باهام بیا

تهیونگ تیکه اخر پنکیکش رو فورا خورد و دنبال اجوما راه افتاد
وارد یکی از اتاق ها که در کشویی صورتی رنگ داشت شدن و تهیونگ با دستپاچگی روی یکی از بالشت های سفید رنگ روی زمین که تقریبا ۶ قدم باهاش فاصله داشت نشست
رنگ دیوار ها سفید بود و نقاشی ریز از درخت ساکورا روش خودنمایی میکرد
اجوما با سینی چوبی که محتویات عجیب غریب روش بود برگشت و برگ هایی که توی جعبه چوبی نگهداری میکرد رو با دقت توی سینی چید
اجوما : توی این ظرف باید ادرارتو بریزی

+چ چی؟!

اجوما : نگا نگا
اگه شوهرش بود فورا میکشیدی پایین ولی به اجوما که میرسه تعجب میکنی

+ ا اخه مشکل اینجاس من الان استرس دارم
و نمیتونم

اجوما : میرم برات پارچ اب بیارم تا زودتر بتونی کارت رو انجام بدی

+ نه نه اجوما !!

تهیونگ با سختی در حال کلنجار رفتن با اجوما بود ، جونگ کوک  اون بیرون با چهره ای خونسرد خودش داشت گذرنامه های قلابیشون رو نشون میداد تا بتونه لباس های بیشتری برای هر دوشون تهیه کنه ، حدودا دو روز باید مخفی میموندن تا موعود بارگیری کشتی ها فرا برسه و بتونن برگردن روسیه و توی اون دو روز به وسایل بیشتری احتیاج داشتن
÷ همینا شد پسرم؟

جونگ کوک میخواست حرفش رو تایید کنه
که لوازم زیبایی توجهش رو جلب کرد
با دقت سمت سایه ها رفت و چند رنگی که چشمش رو گرفته بود همراه با رژ و خط چشم برداشت و روی وسایل گذاشت

_ اینارم حساب کنید لطفا

÷ این لباسا.. رنگشون سفیده

_ اشکالش چیه؟!

÷ امشب ماه کامل میشه و ما توی روستا جشن میگیریم ، اگه توی این شب سفید بپوشی الهه ماه عصبی میشه و فلاکت به سر شخصی که این لباس رو پوشیده میاره .
قدیمیای روستا میگفتن چند نفر بخاطر این موضوع کور و کر شدن

_ اینا همش شایعه اس پس اهمیتی نداره

÷ داری اشتباه میکنی

_ ببخشید ؟

÷ خودتو براش فدا نکن تیره تر از سیاهی مرگه!

_ منظورتونو نمیفهمم اینارو حساب کنید

÷ حتما

سردرگم پول فروشنده رو بهش داد و به هنوک برگشت حرفای زن دست فروش بدجور ذهنش رو درگیر کرده بود و وقتی در کشوییی هنوک رو باز کرد بالافاصله با صدای جیغ و داد تهیونگ وسایل رو روی زمین رها کرد و به سمت منبع صدا دویید

BlueberryOnde histórias criam vida. Descubra agora