Happy the first anniversary of "WhiteSugar"
امروز یک سال از سفر باورنکردنی ما تو دنیای "شکر سفید" میگذره. بهعنوان نویسنده این داستان، میخوام لحظهای وقت بذارم و از حمایت، بازخورد و اشتیاق شما در دوازده ماه گذشته تشکر کنم.
فداکاری شما به این داستان برای من منبع انگیزه و الهام بوده و هست. این تشویق شماست که باعث جاری شدن کلمات و تکامل طرح می شه. من از داشتن چنین مخاطب هایی که درگیر استعداد و از احساسات پرشور هستن افتخار می کنم و می خوام بدونید که عشق شما به این داستان برای من ارزش جهانی داره.
همونطور که ما این نقطه عطف رو جشن می گیریم، می خوام از شما برای به اشتراک گذاشتن وقت، افکار و اشتیاق خودتون با من و داستانم تشکر کنم. امیدوارم ادامه ی این داستان برای شما شادی، هیجان و فرصتی برای فرار به دنیای دیگر به ارمغان بیاره.
شما کسی بودید که به شخصیت من تکامل بخشیدید. "اطلس" فقط یک اسم خیالی بود اما شما باعث شدید که من تبدیل یک شخصیت داستانی بشم که با هزاران ستاره توی دنیای کوچیکم برای شما نقاشی بکشم. از اینکه با عشقتون من رو تشکیل دادید متشکرم.
یک سال پیش وقتی من اولین قسمت از داستانم رو به اشتراک گذاشتم و بعد نظرات شمارو خوندم، گریه کردم. اشک هایی که میریختم از جنس افتخار و شوق بود. از اینکه آدم هایی که رو در کنار خودم دارم که افکارشون شبیه منه و از دنیای واقعی فراری هستن.
مطمئن میشم که پیشرفت کنم. برای شما و برای خودم! میخوام بدونید که عشقی که شما به من دادید کاملا جبران میشه. امیدوارم تا آخر این مسیر پر پیچ و خم پیش من باشید تا باهم دنیایی خلق کنیم که هر فصل ازش، یادآور خاطرات من و شما بشه.
اینجا به سالهای بیشتر ماجراجویی و داستانهای باورنکردنی که در پیش رو داریم، میرسیم. از اینکه بخشی از این سفر بودید متشکرم.
با عشق
اتلس"
● دیالوگ های محبوبتون یا بخش ها و تئوری های مورد علاقتون راجب هفده پارت گذشته -یا حتی فصل دوم- بیان کنید. توی سالگرد یک سالگی شکر سفید خوشحالم کنید با کامنت هاتون💕
YOU ARE READING
WhiteSugarS1 | Complete
Fanfictionمین یونگی هرگز فکرش رو هم نمیکرد یه پسر مو یاسی که توی یه غذافروشی ساده کار میکرد ، انقدر حال قلب و مغزشو دگرگون کنه! اون هیچ ایده ای راجب اینکه چطور یه پسر کوچولو تونست به راحتی تمام زندگیش رو توی دستاش بگیره نداشت. اما آیا عاشقانه ای که اونها میسا...