Part 12

115 34 2
                                    


با استرس و دلشوره‌ای که یه دفعه ای به دلش افتاده بود، از دری که توسط راننده شخصی سونگمین باز شده بود، پیاده شد.


سعی کرد قدم هاشو با سونگمین هماهنگ کنه تا ازش عقب نیفته. و این یه مقدار سخت بود!


این اولین باری بود که وارد خونه سونگمین میشد و خب این اصلا خونه نبود! قصر بود! یه قصری به همون زیبایی و بزرگی که تو فیلما نشون میدادن.



لبخندی به سونگمینی که در رو براش باز کرد تا وارد بشه زد و وارد خونه شد. سرش رو بیشتر پایین انداخت و با گوشه پیراهن مدرسش بازی کرد تا یه جوری خودشو مشغول کنه و از این استرس و خجالتی که داشت میکشتش، کم کنه.


_ اوه ما تو خونمون گل یاس داشتیم؟ فکر کنم پژمرده شده

سونگمین با صدای بمش زیر گوشش گفت و با یه دستش، کمر امگا رو گرفت. تقریبا تو بغلش جا شده بود و خب اگه جیمین میتونست رایحش رو کنترل کنه، مشکل دیگه ای پیش نمیومد!


‌ فقط اگه میتونست اون رایحه‌ی مسخره‌ای که به آلفا نشون میداد داره لذت میبره و بیشتر میخواد رو مخفی کنه همه چی عالی بود.



_ چ..چرا؟



جیمین با صدای آرومش که تحت تاثیر رایحه و صدای آلفا بود گفت.


_ چون فکر کنم انقدری درگیر یاس تو بغلم بودم که یادم رفت به گل یاس تو خونم برسم.



سونگمین با لبخند عمیق رو لبش گفت و دستی که روی شکم امگا بود رو بیشتر به سمت خودش فشار داد تا بیشتر حسس کنه.


جبمین دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه که همون لحظه خدمتکاری اومد و خبر داد که میز ناهار امادست و دهن جیمین بسته شد‌.

‌ واقعا از خدمتکار ممنون بود که به موقع حضور پیدا کرد و نذاشت جیمین بیشتر از این‌ها سوتی بده و خودش رو ضایع کنه.

‌‌

محض رضای خدا الان تو بغل آلفایی بود که تمام ایندش رو باهاش میدید و تقریبا هر شب تو خواباش باهاش ازدواج میکرد و تشکیل خانواده میداد!

‌‌

سونگمین بوس نرمی روی گردن جیمین زد و آه خیلی ریزی از جیمین شنید که باعث شد چشماشو ببنده تا بتونه به خودش مسلط باشه.

_ بریم سر میز

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 29 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

My mysterious boy [kookmin]Where stories live. Discover now