با بی خیالی یه بند کیفشو روی دوشش انداخت و همینطور که پله های عمارت رو دو تا یکی پایین میومد، دستشو برای اجوما تکون داد.
وارد حیاط شد. عروسکشو جلوی پله های عمارت دید و سوییچ رو از نگهبان پارکینگ که ماشینشو تا جلوی عمارت براش آورده بود، گرفت.
نگهبان بعد تعظیمی که کرد، از اونجا دور شد و جونگکوک با لبخند همونطور که دستشو روی بدنه تمیز ماشین میکشید، به سمت صندلی راننده رفت و سوار شد.
ساعت نزدیکای هشت بود پس بازم دیر میرسید ولی مهمه؟ نه اصلا! ممکنه یه مقدار حرف بشنوه و بازم تنبیه بشه ولی اصلا مهم نیست! نه الان که سوار مرسدس میشکیشه و گرمکن صندلی به طرز معجزه آسایی عضلات گرفتشو شل میکنه.
آهی کشید و بعد از نفس عمیقی که پشت بندش کشید، حرکت کرد و خب گور بابای سرعت مطمئن! شاید عجیب باشه که راه نیم ساعته تو حدودا بیست دقیقا طی شده باشه ولی کاری هست که جئون نتونه انجامش بده؟ نه!
نه تا وقتی که تک پسر خانواده جئونه. و این یعنی حتی دوربین های کنترل سرعتم نمیتونن جلودار سرعت بالای اون پسر باشن.
ساعت هشت و چهل دقیقه وارد ساختمان مدرسه میشه و خب اگه ده دقیقه تو خونه و و ده دقیقه تو پارکینگ مدرسه رو تو ماشین لش نمیکرد، الان بیست دقیقه بود که سر کلاس بود ولی حتی اینم مهم نبود.
با ورودش به کلاس، استاد که در حال صحبت بوده، به سمتش میچرخه و سرشو به معنای اجازه به ورود تکون میده. به هر حال میدونه که هر چی راجع به دیر کردنش حرف بزنه، فقط بی توجهی و نگاه بی تفاوت پسر نصیبش میشه.
_ هی کوک...
سرشو سمت کسی که صداش زده میکنه و با اشاره تهیونگ به پشت سرش، متوجه یه چهره جدید میشه. پسری با هودی گشاد مشکی که جثشو از چیزی که احتمالا هست، کوچکتر نشون میده.
موهای قهوه ایش که به طرز خیلی کیوتی روی پیشونیش ریخته شده و لبای تو پر و خوش رنگش که اولین چیزیه که تو صورتش به چشم میاد.
بعد از. آنالیز کلی قیافه پسر، به طرف تهیونگ بر میگرده و سوالی نگاهش میکنه تا ببینه چی کار داره.
_ جدیده
سرشو به نشونه خب که چی تکون داد و تهیونگ جوری که انگار جن دیده، با تعجب بهش نگاه میکنه.
_ پسر میگم جدیده! نگاهش کن.... خیلی جیگره. دلم میخواد تو بقلم لهش کنم.
تهیونگ جوری که انگار الان تو دستش یه عروسک پشمالوی تپله، گفت و به صورت کاملا خیالی، دستشو بقل میکنه. جونگکوک هوفی کشید و از توی کیفش دفترشو در آورد.
مداد رو گرفت و با کمی فکر کردن به اینکه امروز توی دفترش چی بکشه، نگاهشو به اطراف کلاس چرخوند.
ناخودآگاه نگاهش دوباره سمت اون پسر کشیده شد.
ESTÁS LEYENDO
My mysterious boy [kookmin]
Hombres LoboMain couple: kookmin Side couple: namjin Genre: romance, omegaverse, smut🔞, fluf, angest, maybe Mpreg? Writer: Mely Mini fiction «پسر مرموز من» داستان پسری از خانواده ثروتمند. پسری که تو زندگیش غیر از خوشگذرونی خودش، هیچ چیز دیگه ای براش مهم نیست...