آغوشی امن

88 21 19
                                    


هرکاری می‌کنی بکن؛ ولی هرگز دوباره به سمت چیزی که تو رو شکونده و از بین برده برنگرد.

Frank Ocean

***

بعد از کات کردنشون، جونگ‌کوک قسم خورده بود که دیگه هیچ‌وقت کاری به کارِ تهیونگ نداشته باشه؛ ولی الان اینجا بود و اجازه داده بود تا شونه‌هاش، مرهمی برای گریه‌های بی‌امانِ پسر باشن.
حتی نمی‌دونست تهیونگ چرا داره گریه می‌کنه و چی اشکش رو درآورده و حقیقتا واسه‌اش دلیلش اهمیتی هم نداشت، فقط می‌خواست تهیونگ رو همین‌شکلی محکم بغل بگیره تا آروم بشه. با نگرانی به تهیونگی که پابرهنه روی زمینِ سرد ایستاده بود گفت:

- ح-حالت خوبه؟

تهیونگ که انگار تازه از خواب بیدار شده باشه، به‌آرومی از بغلِ جونگ‌کوک بیرون اومد و اشک‌های صورتش رو با دستش پاک کرد. می‌دونست که احتمالا الان شبیه آدم‌های دیوونه به‌نظر می‌رسه. نگاهش رو از جونگ‌کوک دزدید و زمزمه کرد:

- آ-آره... الان خوبم، معذرت می‌خوام."

جونگ‌کوک هم که متوجه‌ی جوِ معذب‌کننده‌ی بینشون شده بود، دستی به گردنش کشید و گفت:

- مسئله‌ای نیست... آم... فکر کنم بهتره که برگردیم. می‌دونی... آخه هوا سرده.

- باشه، بیا بریم خونه.

ولی تهیونگ به‌محض حس کردنِ سوزشِ شدیدی توی پاهاش، هیسی کشید. کلی بریدگی و زخم روی پاهاش بود و معلوم بود که پا روی اشیای تیزی گذاشته؛ اما اون‌قدر مضطرب و نگران بوده که اون‌لحظه متوجهشون نشده.

- آه... شت!

جونگ‌کوک نگاهی به وضعیتِ پاهای تهیونگ کرد و با کلافگی، زبونش رو به گوشه‌ی لپش چسبوند.

- نگاهش کن! ببین چه بلایی سر خودش آورده.

نمی‌دونست واقعا تهیونگ چه اتفاقی واسه‌اش افتاده؛ اما مطمئن بود که اون با این وضعیتِ پا، نمی‌تونه تا خونه برگرده. باز قبل از اینکه بتونه خودش رو قانع کنه، بدنش زودتر از خودش تصمیم گرفت و جلوی تهیونگ نشست و به پشتش اشاره کرد.

- بپر روی کولم. با این بریدگی‌ها و زخم‌هایی که روی پاهات هست، تا فردا هم نمی‌رسیم خونه.

وقتی که مکثِ تهیونگ رو دید، دوباره به حرف اومد و گفت:

- یالا! لازم نیست بهش فکر کنی... خودت می‌دونی که هرکسِ دیگه‌ای هم جای تو بود، من بهش اجازه نمی‌دادم تا با این وضعیت، پیاده جایی بره.

تهیونگ لب‌هاش رو به همدیگه فشار داد و بعد از کشیدنِ نفسِ‌عمیقی، پشتِ جونگ‌کوک نشست و بهش اجازه داد تا کولش کنه.
با اینکه می‌دونست جونگ‌کوک نمی‌بینتش، نگاهش رو ازش گرفت و زمزمه کرد:

Ninety-nineМесто, где живут истории. Откройте их для себя