با نگاه به کبودیهای گردن و ترقوهی عشقش، لبهاش رو با زبونش خیس کرد و روی هرکدوم از کبودیا بوسهی ریزی کاشت.
جین که از حس لذت به نفسنفس افتاده بود، آستین کوتاهِ سفید رنگِ تهیونگ رو از تنش درآورد و شروع کرد به بوسیدن بدن عرق کرده و گرمش.
نوازشای جین و حس لبهاش روی بدن تهیونگ، اونو بهشدت تحریک میکرد.
از تحریکیِ زیاد بدنش عرق کرده بود و بینهایت انتظار لمس تمامِ بدنِ جین رو میکشید.
دستشو بهسمت دکمههای پیرهنِ گلبهی رنگِ جین برد و دکمههاشو باز کرد.
با دیدنِ نیپلهاش، لحظهای درنگ نکرد و نیپلهاشو به دندون گرفت.
جین تو لحظهی اول دردی لذتبخش رو احساس کرد و همون درد باعث خارج شدن نالهی بلندی از دهانش شد.تهیونگ سرش رو بالا آورد و به جین نگاه کرد.
وقتی جین کمی آرومتر شد، تهیونگ دوباره نیپلهاشو اسیر دندوناش کرد و مکید.
جین که حالا لذت جای درد رو براش گرفته بود، پتوی کنارش رو توی دستاش مشت کرد و اجازه داد تهیونگ هرکاری میخواد انجام بده.
تهیونگ بعد از سیر شدن از نیپلهای خوشمزهی جین، زبونش رو روی خط شکم و نافش کشید تا رسید به شلوارش.
شلوارش رو آرومآروم پایین کشید و همینطور که زبونش رو روی خط ویِ زیبای جین طی میکرد، شلوارش رو کامل از تنش درآورد.
جین اول کمی خجالت کشید و پاهاشو جمع کرد. اما با لمسهای تهیونگ نرمتر شد و تهیونگ پاهای جینو از هم فاصله داد.+جمع نکن خودتو عزیزم... امشب کارای زیادی داریم...
عرق روی پیشونیش رو پاک کرد و به عضو منقبضشدهی جین نگاهی انداخت و برای بار دوم لبهاش رو خیس کرد.
آروم دستشو روی عضو جین کشید و به سوراخ تنگش رسید.
جین نفسهای عمیق و بلندی کشید.
انگشتای بلند تهیونگ روی عضو و سوراخش کشیده میشد و اون فقط نفسنفس میزد و چشماشو میبست.
بینهایت انتظار تهیونگ رو میکشید و منتظر حسکردنش بود.
تهیونگ سه تا از انگشتاشو دور سوراخ جین کشید و بعد یکی از انگشتاشو آروم واردش کرد.
حس دردِ دوستداشتنیای کل وجود جینو پر کرد.
پتو رو محکمتر توی مشتش فشرد و چشماشو محکم بست.
تهیونگ سرشو به طرف جین برد و لبهاش رو غرقِ بوسه کرد تا درد رو احساس نکنه.
جین کمی کمرش رو تکون داد و با تمام نیرویی که داشت لبهای تهیونگ رو بوسید.
در حین بوسه، تهیونگ دومین انگشتش رو وارد جین کرد و جین لحظهای نفس کشیدن براش سخت شد؛ اما سعی کرد از حسِ لذتبخش و شیرینِ بوسیدن تهیونگ دست نکشه و عمیق ببوستش.
و همینطور تهیونگ انگشت دیگه رو هم آروم وارد جین کرد.لذت میبرد از سوراخ تنگ و داغِ جین. انگشتاشو به حالت قیچی تکون میداد تا عادت کنه.
تا اینمدت توی دوران رابطهشون تهیونگ روی سوراخ جین رو لمس کرده بود؛ اما هیچوقت نتونسته بود اولینِ جین رو با خودش رقم بزنه و همینطور اولینِ خودش رو با جین. هیچوقت نتونسته بود جین رو مالِ خودش کنه و مالک اصلیش بشه.
اما الان مطمئن بود که میخواد اینکارو کنه؛ مطمئن بود که میخواد جین برای خودش باشه.
قلبش برای اون بود و حالا باید اولینش هم از آن تهیونگ میشد.
بعد از چندبار باز و بسته کردن انگشتاش از لبهای جین دست کشید و دستاش رو از سوراخش بیرون آورد.
دستشو بهسمت دکمههای شلوارش برد که جین دستای ظریفشو رو دست تهیونگ گذاشت و مانع شد.
![](https://img.wattpad.com/cover/355517721-288-k181755.jpg)
ESTÁS LEYENDO
〚𝐆𝐨𝐝𝐅𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫〛
Fanfic"تو دنیایی که سراسر تاریکیه... نمیشه خوشبخت شد!" روایت زندگیِ پسربچهی یتیمی که تو دنیای تاریک و سردش دل به یه عشق ممنوعه سپرد... و همون عشق، زندگیش رو تاریکتر کرد! ➾𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐆𝐨𝐝𝐅𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫 ➾𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐓𝐚𝐞𝐉𝐢𝐧 ➾𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭...