Ch. 3

5.7K 469 96
                                    

"من دوست پسر دارم"

وقتی اینو گفتم روی صورتش فقط برای یک هزارم ثانیه یه اخم ناامید شکل گرفت ولی خیلی سریع جاش رو به یه صورت بی احساس داد. اون برای چند لحظه چیزی نگفت، من نمیتونستم بگم داره راجب چی فکر میکنه. حالت صورتش چیزی رو نشون نمیداد.

بالاخره حرف زد.

"من متأسفم مکنزی... من نباید اون رو انجام میدادم. این خیلی برای یه معلم نامناسبه تا بخواد انجامش بده. من هیچ منظوری ازش نداشتم. من تو رو به چشم دانش آموزم میبینم؛ نه بیشتر."

وقتی جمله آخر رو که از دهنش بیرون اومد شنیدم گردبادی از احساسات تو بدنم به وجود اومد. من ناراحت بودم، چون اون همون احساسی رو که من بهش دارم رو بهم نداره. من عصبانی بودم، چون اون من رو بوسید و هیچ معنی براش نداشت...
اون همه دانش آموزاش رو میبوسه؟؟!!

من قلبم شکست چون فهمیدم من تنها کسی بودم که اون بوسه آتشین رو حس کرده و بیشتر از همه من گیج بودم، چون با اینکه اون بهم صدمه زد من هنوزم اون رو میپرستم.

من یه لبخند روی صورتم ساختم و دعا میکردم آقای استایلز نتونسته باشه همه چیزایی که از درون احساس میکنم رو ببینه. من بلند شدم و همه وسایلم رو داخل کوله پشتیم گذاشتم.

"فکر کنم بهتره برم"

آقای استایلز سرش رو تکون داد و با من تا دم در آپارتمانش اومد. من بهش یه لرزش خفیف وارد کردم و داشتم میرفتم بیرون که شنیدم اسمم رو گفت. من مثل خودش شدم. خیلی کنجکاو برای اینکه بفهمم چی میخواد بگه.

"بله؟"

اون یه نفس عمیق کشید.

"میشه چیزی که اتفاق افتاد بین من و تو بمونه؟!"

من سرم رو به سمت بالا و پایین تکون دادم.

"البته"

******

صبح روز بعد که بیدار شدم، وحشت داشتم. کلاس آقای استایلز غیر عادی خواهد بود. من خودم رو پیدا کردم که داشتم برای اولین بار تو امسال راجب زنگ آخر رویا پردازی میکردم.

معمولاً همه کلاسهام کند پیش میرن ولی امروز اونا خیلی زود گذشتن. موقع ناهار من یه مکالمه نرمال با کندی، کارتر و تایلر داشتم، مثل همیشه. ولی این بار من داشتم سعی میکردم که فراموش کنم روز قبل چه اتفاقی افتاد. من حتی نمیتونستم بدون چشمک زدن تصویر آقای استایلز که برای بوسه سمتم خم شده بود به تایلر نگاه کنم.

من احساس گناه، اذیت شدن و تأسف داشتم. تنها چیزی که باعث شد احساس بدتری پیدا کنم حرف بعدی کندی به من بود که کنار تایلر و کارتر گفت.

The Teacher | CompleteDove le storie prendono vita. Scoprilo ora