۳ هفته از روز اول مدرسه گذشته و واقعا جالب بوده.
من یه کم راجب آقای استایلز فهمیدم:
اون ۲۳ سالشه و فقط از کالج فارغ التحصیل شده و همیشه دوشت داشته معلم تاریخ باشه.
صبح ها خودمو در حالی پیدا میکردم که خیلی سخت تلاش میکنم موهام رو به شکل عالی در بیارم، آرایش کنم و کامل به نظر برسم تا اون(هری) خوشش بیاد.
من میدونم که دوست پسر دارم و حتی اگر هم نداشتم هیچ راهی تو این جهنم وجود نداره که من بتونم با معلمم قرار بذارم.
ولی آقای استایلز خیلی شگفت انگیزه. من نمیتونستم سر کلاسش تمرکز کنم. من عاشق حالتیم که اون فرها به هم ریخته ان و هنوز هم عالی به نظر میرسن. طوری که گونه چپش تو یه چاله فرو میره، طوری که دستای بزرگش لای موهاش میره وقتی که ناامیده و...
بیاین فقط بگیم این بیشتر از یه کراشه.
قسمت ناراحت کننده اش اینه که من و آقای استایلز به سختی حرف میزنیم. گاهی وقتها چشمهاش نگاه خیره من رو میبینه و گاهی وقتی میخوام از کلاس خارج بشم بهم لبخند میزنه، ولی تقریبا فقط همینه.
من تنها کسی نیستم که فکر میکنه اون تیکه، کامله.
تک تک دخترا تو کلاس من و حتی یه پسر که رفتارشون با آقای استایلز مضحک و خنده داره. یه چیزی در مورد اون هست که خیلی خواستنیش میکنه. این فقط ظاهرش نیست، همچنین صداش و شخصیتش، طوری که لباش رو لیس میزنه... بیاین فقط بگیم که اون عالیه، این تنها راه توصیف کردنشه.
به هر حال این یه دوشنبه معمولی تو مدرسه بود و جزو روزایی که من برای زنگ آخر انتظار میکشیدم.
بالاخره وقت ناهار تموم شد و من و کنی به سمت کلاس تاریخ راه افتادیم.
آقای استایلز با یه لباس دکمه دار و شلوار راه راه کنار کلاس وایستاده بود و منتظر بود تا همه سر کلاس بشینن. من تمام انرژیم رو برای اینکه نپرم بغلش جمع کردم.
"خب بچه ها، من میخوام نمره های امتحانتون رو بدم. بعضی از شماها خوب بودید و بعضی هاتون نه."
آقای استایلز همونطور که دسته برگه ها رو برمیداشت گفت.
اون برگه کنی رو داد و بعد مال منو. من ۶۵٪ شده بودم. من هیچوقت انقدر تو تاریخ بد نبودم. کنی زد روی شونه ام.
"چند شدی؟؟!"
من برگمو بهش نشون دادم.
"۶۵٪، تو چطور؟!"
اون سرش رو تکون داد.
"۱۰۰٪، تو هم نمره کاملو میگرفتی اگه راجب عشق بازی با آقای استایلز رویا پردازی نمیکردی."
من زدم به شونه اش.
"نه ، من نمیکنم!!"
در واقعیت انجام میدادم.
ESTÁS LEYENDO
The Teacher | Complete
Fanfic[ C O M P L E T E D ] مکنزی میلر یه دختر نوجوون عادی بود ولی همه ی اینا مربوط به قبل از آشناییش با معلم جدید و جذابش، هری استایلزه. اونا مستقیما وارد یه رابطه شدن که مناسب یه دانش آموز و معلم نبود... آیا احساساتی که نسبت به همدیگه دارن به...
