هری p.o.v
"تو کیفتو فراموش کردی"
من بهش گفتم و اونو تماشا کردم در حالی که قطره های اشک روی صورتش میوفتاد .
* فلش بک *
"من بیشتر دلم برات تنگ شده"
کنزی به من گفت,موهای بلوندش روی شونه هاش ریخته بود .
من میخواستم با پررویی جوابشو بدم ولی همون لحظه تلفنم زنگ خورد و اون لحظه رو خراب کرد.من سریع گوشی رو برداشتم و داشتم دعا میکردم که کار مهمی باهام نداشته باشن چون اینجوری میتونستم به صحبت با دوس دخترم ادامه بدم .
"سلام.اتاق اقای استایلز"
من گفتم و گوشی رو به سمت گوشم بالا اوردم
"سلام.مدیر جانسون صحبت میکنه .میشه منو توی دفترم ببینید؟"
من دودل بودم ومتنفر از این که باید صحبتم با کنزی رو قطع کنم ولی مجبور بودم
"اها..باشه. من الان میام اونجا"
من بلند شدم واز دانش اموزهام معذرت خواستم و به طرف دفتر رفتم.امیدوارم که زیاد معطلم نکنند .
من رفتم توی دفتر و منشی مدیر جانسون منو به طرف دفترش راهنمایی کرد .در بسته شد و من طرف دیگه میز نشستم
"من نمیخوام زیاد معطلت کنم فقط باید یه چیزی رو ازت بپرسم "
من سرم رو تکون دادم تا بهش بگم که ادامه بده
"خب یه نفر به من گفته که شما و یکی از دانش اموزاتون با هم رابطه عاشقانه دارین .من نمیخوام بدونم که این صحت داره یا نه,من فقط میخوام که اگه این رابطه وجود داره تموم بشه و نمیخوام که اون بدونه که شما مجبور به این کار بودین ,من میخوام اون فکر کنه که شما فقط اونو به چشم یک دانش اموز مثه بقیه دانش اموزاتون میبینید .هری تو باید اون دختره رو انتخاب کنی یا کارت رو و این بستگی به انتخاب خودت داره"
من سرم رو تکون دادم تا بهش بگم که فهمیدم , این قراره سخت باشه خیلی سخت.
* پایان فلش بک *
مکنزی کیفشو از دست من کشید و به طرف راهرو دوید
من داشتم در رو میبستم که شنیدم مکنزی زیر لبش یه چیزی به خودش گفت ..و من بالاخره صدای شیرین و قشنگش رو شنیدم "دوستت دارم"
از اون لحظه به بعد من فهمیدم که منم دوستش دارم .بیشتر از هر چیزی توی این دنیا دوستش دارم .بیشتر از ماشینم, پولم و بیشتر از کارم.
من فهمیدم که من تصمیم اشتباهی گرفتم من نباید اونجوری رفتار میکردم شاید میتونستم یکم مهربون تر باشم .نباید کارم رو قبل از اون میزاشتم اون الان باید توی بغل من باشه من نباید باهاش بهم میزدم عشق ما بیشتر از این ارزش داشت که خراب بشه .
ESTÁS LEYENDO
The Teacher | Complete
Fanfic[ C O M P L E T E D ] مکنزی میلر یه دختر نوجوون عادی بود ولی همه ی اینا مربوط به قبل از آشناییش با معلم جدید و جذابش، هری استایلزه. اونا مستقیما وارد یه رابطه شدن که مناسب یه دانش آموز و معلم نبود... آیا احساساتی که نسبت به همدیگه دارن به...