جونه من پنج تا رای بدید دیگه زود :(
جونه تو حوصلم نمیشه بصبرم :|
شروع:
ایوللللل بلاخره ی اردویه درست حسابی داریم میریم که...
افکارم با پریدنه یک عدد گوریل رو کمرم قطع شد
نازنین:هوی آری تو چه فکری؟باز پورن دیدی یا زدی تو کاره اسمات؟
_یعنی من نمیتونم ی فکره غیره غیره اخلاقی داشته باشم؟
نازنین:نچ :/ مخه منحرفه تو درست بشو نیست :/
_فاک یو -_-
نازنین:اثلا تو لیاقت نداری من رفتم پیشه اَبی جونم
_بابا معلمه نا سلامتی اَبی چیه دیگه؟ابراری.اسپل بزن دختره خوب.ابراری
نازنین:همون اَبی دیگه.بای بای ما رفتیم
و بلاخره از کوله من اومد پایین
هوففف چقدر سنگینه!
نگا نگا!
باز رفت سر بخته مخه معلمه علومه بیچاره!
خانوم ابراری معلمه علوممون بود که ی خورده خوش خنده بود و برعکسه بقیه خوش خنده ها دست به نمرش بالا بود و از قضا همسایه ی نازنین هم بود
و از اونجایی که من و نازنین همسایه ایم در نتیجه معلمه علوم همسایه ی من هم بود!
و مدیونید اگه فکر کنید کله خونش فورمول چسبونده!
داشت سعی میکرد ی چیزه عجیب اختراع کنه
چی بود؟
آها محلوله کنترله ذهن!
سواره اتوبوس شدیم
تا خاستیم راه بیوفتیم ی مشت آدم با ماسک وارد شدن
قلبم تو پاچم میزد
یکیش برعکسه بقیه ماسکش خوشکل بود و یجورایی ماسکه بالماسکه بود میشد گفت
همون اسلحشو گذاشت رو مخه رانده و بوم....
از ترس ی جیغ زدم که با چشمغره(درسته؟)ی همون ماسک خوشکله ی قاتل رو به رو شدم
پنج تا رای رو بدین دیگه :(
YOU ARE READING
The White Laboratory
Fanfictionچی نوشتما :| این جاستینیه :/ دوره کیدرال ^-^ جاستین یک عدد آدم رباست :| دختره؟ فکر کنم بدونید دیگه :| نکته:دختره خودمم :| آریانا گرند نیست آریانا منم :| مائده واقعیستو شخصی تخلی نیست :| سوفیا دوستمه دوس دختره لیام نیس :|
