شکنجه؟رو من اثر نداره!

2K 65 215
                                    

از دید ماعده

نکته:یکم برگشته عقب که با دیده ماعده بره جلو

نکته 2:از خاک بر سری خوشتو نمیاد نخونید.

نکته سه:خشنه این قسمت شدید!

نشسته رو به روم داره لبخند میزنه

پشمک :|

لو:اوه!مثله این که شمعا تموم شد!

ی آینه گذاشت رو به روم ی آینه گرفت بالا کمرم

وای خدا!

کمرم شده پره شمع!

زین:لو؟

لو:پرفسور این نوبتو میشه بیخیال شین؟(بلند طوری که به زین که بیرون بود برسه)

زین:پس عاقبتش پای خودت

لو:اوکی بای!

زین:خدافظ

و بعدشم صدایه بسته شدنه در اومد

لو دره گوشم گفت:دوساعت تموم شد و تو بردی خانوم کوچولو!منم به قولم عمل کردم و از ی نوبتش نجاتت دادم!

من:اه اه!برو اونور!کمرمو سوزوندی گوشمم تفی کردی!برو اونور بینم!

لو اومد رو به روم و زد زیره خنده

من:اگه خدا بخاد دیوونه شدی؟ :|

لو میون خندش گفت:تو به این توجه کردی که الان تو اتاقه بازیه من بسته شدی و خیلی وقت هم نیست که بیستا شمع به صورته کامل رو کمرت آب کردم؟!؟!

من:راستش خوب شد یجورایی لایه برداری میشه برا پوستم خوبه

لو:خب زندانیه من بودن چی؟اون هم خوبه؟

با ی پوزخنده پیروز مندانه به معنیه حالا چی میگی بهم زل زد

من:خب اینم باعث شد اینجا رو ببینم که اثلا پشیمون نیستم!اینجا خیلی خوشکله!

لو:تو عجیبی!

من:تو هم عوضی هستی!

لو با خنده ی موزیانه:نظره لطفته

من:نظره لطفم نیست نظره خودمه!الانم بهت دستور میدم بازم کنی!

لو:باشه!

با تعجب بهش زل زدم

اول موهامو باز کرد بعدم دستمو

یعنی چی؟

اینقدر آسون؟

ی جایه کار میلنگه!

خاستم برم که با موهام برمگردوند سمته خودش

من:آخ آخ.تو باموهایه من چه مشکلی داری؟

لو:دوست دارم همش تو دستم باشن!مشکلیه؟

من:آره مشکلیه!موهام درد میگیره خب!ول کن!

همون موقع یکی اومد تو که تبقه روزه اول میدونستم اسمش جاستینه

The White LaboratoryNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ