لویی تاملینسون

1.5K 90 126
                                    

تقریبا سه چار ساعت گذشته بود

جاستین خاب بود

اون واقا موقع خاب زیبا میشد!

یهو یکی درو تقریبا کوبوند به دیوار و اومد تو

جاستین پرید و اسلحشو گرفت سمته در

لو دستاشو به حالته تسلیم گرفت بالا

لو:هی هی هی!آروم باش!

جاستین دستشو کشید رو صورتش و کلافه گفت:هوففف لو صد بار گفتم هر وقت هرجا میری در بزن

لو هیجان زده:خو ببخشید.چرا دختره من اینقدر لوسه؟میشه عوضش کنی؟

جاستین:اسمش؟

لو:نازنین.خیلی لوسه

جاستین:منظورم کسی که بجایه اون میخایی بود

لو:آها اون اسمش ماعدست.

جاستین خیلی ریلکس گفت:تنها ماعده ی اینجا در ماله حاظر یازده سالشه

بعد تقریبا با داد و باحنه خشن و عصبانی گفت:داری با من شوخی میکنی لو؟ی دختره یازده ساله؟تو چه مرگت شده؟خودتم میدونی دخترایی که پیشه تو بودن هیچکودوم زنده در نرفتن و....

لو پرید وسطهحرفه جاستین و با داد گفت:نه که خیلی دخترایه تو زنده در رفتن؟همه رو با ی گلوله تو مغزشون پیدا کردن!من کاره خاصی نمیکنم اون دخترا تحملشون پایینه و جلو چنتا ضربه شلاق کم میارن

جاستین پرید وسطه حرفه لو:تقصیره منم نیست!خودشون حرصمو در میارن!در ضمن لو بیش از هزار تا دیگه چنتا دونه حساب نمیشه!تو اونا رو رسما تیکه تیکه میکنی!

همون موقع ی صدایه ذاد اومد که باعث شد لو و جاستین این کل کله مسخرشونو تموم کنن

زین:اینجا چه خبره؟اینجا آزمایشگاهه سکوت لازم داره.جاستین تو دیگه حق نداری تو آزمایشگاه اسلحه حمل کنی.لو اگه ی دختره دیگه بکشی خودم میکشمت!مفهوم شد؟

لو و جاستین:بله پرفسور

زین ریلکس طوری که انگار اونی که دو ثانیه پیش داد زده بود یکی دیگه بود گفت:حالا اگه دوس داری برو دختره رو عوض کن ولی یادت نره چی بهت گفتم

لو:چشم

لو دوید و رفت

جاستین:من اسلحمو نمیدم

زین:مطمعنی؟

و یجوری به جاستین نگاه کرد که انگار ی چیزی میخاد بهش یادآوری کنه

چند ثانیه بعد جاستین گفت:هوففف خیلی خب بیا

و هر چارتا اسلحشو تحویل داد

زین ریلکس:وقته تزریق داروهاست.اما نساختمش.چرا؟برایه دعوایه شما دوتا

رفت نشست جلو میزه دارو ها وفت:بیا بشین

The White LaboratoryDonde viven las historias. Descúbrelo ahora