دکتر؟

2.2K 102 11
                                    

چقدددددد خوبه که خوبین ^-^
چون چند روز نیستم الان گذاشتم ^-^

یارو ماسک خوشکله اومد طرفم

قلبم تو پاچم ضربانش شدید تر شد

اما در کماله تعجبم فقط ی اخم کرد و بعد رفت

ماسک خوشکله:بچه ها اتوبوسا رو ببرین.

نمیدونستم میخاد چیکار کنه!

حدس میزدم بخاد ما رو بدزده!

اما چرا؟

خودش پیاده شد

یکی جسده راننده رو زد کنار و نشست پشته فرمون

بقیشمونم اومدن اول دهنمونو چسب زدن بعدشم به دستامون دستبند زدن

من که بیشتر ترسیده بودم ولی بعضی از بچه ها داشتن گریه میکردن

بعده حدوده یک ساعت نگه داشت

یارو اومد تو ولی....

پشتش سمته ما بود

ولی معلوم بود ماسکش نیست!

وقتی برگشت....

واو!

پس اون چشکایه مشکی لنز بود!

این چشمایه عسلی محشرن!

آخه یکی به من بگه دختره ی احمق دزدیده شدی داری به خوشکلیه چشای یارو سر دسته میفکری؟

نازنین راست میگفت مخه من همیشه اینطوریه!

اتفاقا صاف اومد طرفه من

موخامو گرفت کشید

هوششش وحشی موهاممممممم

بقیه رو هم بقیه پشت سره من ردیف کردن

ی دره بزرگه خوشکللللل اونجا بود

وقتی باز شد با ی سالنه تاریک رو به رو شدیم

با احتیات وارد شدیم

بعد که همه اومدن در بسته شد و...

واو!

ی آزمایشگاهه گنده!

ی یارو کچل با ی عینکه بزرگ و ی روپوشه سفید رو ی ویلچر بود و ی دختره بسیییی هاتتتت داشت میاوردش.فکر کنم اونم دزدیده شده بود

چشم خوشکله رفت طرفه مرده

چشم قشنگه:سلام پروفسور زین!

اسمه پرفسوره زینه؟چه اسم عجیبی :/ به قیافش نمیاد :|

زین:سلام جاستین جان!

خب پس اسمه این چشم قشنگه هم جاستینه!اسمش چه جیگره!

پرفسوره با کمکه دختره بلند شد و رییس(جاستین) رو محکم و با محبت فشرد

ممکنه پفسور پدرش باشه؟

نه امکانش نیست!کجایه اینا شبیه همه؟

پروفسور دوباره نشست

بر خلافه دو دقه قبل با اخم نگاه میکرد

زین:دخترا رو ببرین سلولاشون

چطوره؟
چون چند روز نیستم قبله پنج گداشتم ^-^
بعد که اومدم میزارم ولی نه در شرایطی که رای یک یا دو باشه :/
چار داشته باشه دیگه :|

The White LaboratoryWhere stories live. Discover now