5: you should go to the hell

1.7K 310 101
                                    

اسکات همونجوری که آخرین تیکه ی پیتزا پپرونیشو میخورد اخم کردو گفت : اگه بری اونجا....

لویی وسط حرف اسکات پریدو گفت : من اونجا نمیرم.

اسکات چشماشو چرخوندو گفت : اگه به زور ببرنت اونجا.......چی کار میکنی؟

لویی لباشو دور نیی که توی قوطی نوشابه فرو کرده بود حلقه کردو شونه هاشو بالا انداخت.

اسکات قوطی نوشابه ایی که لویی حدود سه ساعت بود داشت با لبو دندون باهاش ور میرفتو از زیره دستش کشیدو با عصبانیت گفت : دارم باهات جدی حرف میزنم.

لویی اخم کردو همونجوری که نی توی دهنش مونده بود گفت : نوشابمو بده.

ا: جوابمو بده تا نوشابتو بهت بدم.

لویی چشماشو چرخوندو بدون اینکه نیو از توی دهنش دربیاره با لحن مسخره ایی گفت : هنوز که نبردنم.........هر وقت مامان بابام منو به زور بردن اونجا، شاید یه فکری راجبش کردم.

با قیافه ی جدیی به اسکات نگاه کردو ادامه داد : حالا نوشابمو بده.

اسکات یه تای ابروشو بالا دادو با تعجب گفت: جدی که نمیگی؟

لو: اتفاقا خیلیم جدیم.

ا: اون نییو از توی دهنت دربیار.

اسکات خواست نییو که از سر تا تهش جای دندون بودو به زور از توی دهن لویی دربیاره که لویی عقب کشیدو گفت : چت شده اسکات؟.......نوشابمو بده.

اسکات به لویی چشم غره رفتو با حرص گفت : یه لحظه جدی باش......لطفا.

لویی چشماشو چرخوندو با اکراه نیو از توی دهنش درآورد و منتظر به اسکات نگاه کرد.

ا: برنامه ایی براش نداری؟

لویی شونه هاشو بالا انداختو گفت : خب.....فرار کنم؟

ا: از من میپرسی؟

لویی اخم کردو همونجوری که نییه داغون شدرو دوره انگشت فاکش میپیچید گفت : چرا اینجوری میکنی اسکات؟.........حالا انگار قراره همین فردا منو ببرن HFWY.

اسکات نفسشو با صدا بیرون دادو گفت : تو الان با گروبزی لو......خب؟

لویی ابروهاشو بالا دادو گفت : خب این چه ربطی داره؟

اسکات نفسشو با کلافگی بیرون دادو گفت : واقعا نفهمی لویی.

لویی نیو از دور انگشتش باز کرد و اونو سمت اسکات گرفتو با جدیت گفت : خودت نفهمی اسکات.......و لطفا اگه خواستی شام مهمونت کنم تا این اراجیف رو تحویلم بدی.....

سکوت کرد و بعد از چند ثانیه خیره شدن به اسکات نییو که سمت اسکات گرفته بودو پایین اوردو ادامه داد : چیزی برای تهدید کردنت به ذهنم نرسید.

INCURABLE (L.S)Where stories live. Discover now