کارا برای اولین بار با نگرانی به هم سلولیش که خودشو گوشه ی سلول جمع کرده بود و با وحشت و ترس به دره فلزی خیره شده بود، نگاه کرد.
خب...
اون هیچ وقت اولین باری که اسمشو خوندن و به زور به اتاقِ شکنجه بردن رو یادش نمیره...
اون روز برای کارا یکی از روز های فراموش نشدنی به حساب میاد...دقیقا همونطور که امروز قراره به روز های فراموش نشدنیه زندگیه لویی اضافه بشه.
FB
" : کارا دلوین.....شماره ی 60.
دختر زانو هاشو محکم تر بغل کرد و تا جایی که تونست خودشو گوشه ی تخت جمع کرد.
بغضِ بده توی گلوشو همراه با آب دهنش پایین فرستاد و دندوناشو اونقدر محکم روی لبِ پاینیش فشار داد تا بالاخره خون به لب های باریک ولی زیباش رنگ داد.
پلکاشو محکم روی هم فشار داد و سعی کرد با زمزمه کردنِ آهنگِ مورد علاقش تمامِ ذهنشو از اتفاقات چند روزه پیش تا الان پاک کنه...
و اونجاش خیلی سخت و دردناک میشه که آهنگ موردِ علاقت...
"یاد آوره تمامِ خاطراتت باشه."You and me we made a vow
من و تو، ما با هم عهد بستیم.
For better or for worse
تو بهترین و بدترین شرایط.
For better, For worse, For richer, For poorer
In Sickness, In Health, Until dead do us part
(متن عهدِ مراسمِ ازدواج)You've been so unavailable
تو خیلی دست نیافتنی شدیNow sadly I know why
و متاسفانه میدونم چراYour heart is unobtainable
قلب تو دست نیافتنی شدهEven though you don't share mine
هر چند که فقط با من تقسیمش نمیکنیYou say I'm crazy
بهم میگی دیوونهCause you don't think I know what you've done
چون نمیدونی از تمام کارهات خبر دارمBut when you call me baby
و وقتی که بهم میگی عزیزمI know I'm not the only one
میدونم که من تنها کسی نیستم (که بهش عزیزم میگی)I have loved you for many years
من سالها تورو دوست داشتمMaybe I am just not enough
شاید من برای تو کافی نبودم (برای تو کم بودم)You've made me realize my deepest fear
تو کاری کردی که بدترین چیزی که ازش میترسیدم اتفاق بیافتهBy lying and tearing us up
با دورغ گفتن و ازار رسوندنI can't believe you let me down
باور نمیکنم که تو بهم خیانت کردی
سرشو به دیواره پشتش تکیه داد و با کشیدنِ نفس های عمیق سعی کرد از سُر خوردنِ اشک های مزاحم به روی گونه هاش جلوگیری کنه.
YOU ARE READING
INCURABLE (L.S)
Fanfictionهیس... حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام...بگو کسی حرفی نزند... بگذار لحظه ای آرام بگیرم...