خلاصه کلى داد و بيداد کردم سره دکتر و رفتم.
از مطب که اومدن بيرون اولين چيزى که گفتم اين بود:هيجا خونه خوده آدم نميشه.
ليامو سره راه ديدم.دستمو گرفتم بالا و گفتم:سلام کاکو.
اونم دستشو گرفته بود بالا بگه سلام ولى وقتى کلمه کاکو رو شنيد دکوراسيون صورتش بهم خورد و گفت:ها؟
نايلم ديدم....
داشت پاستيل ميخورد.تا منو ديد پاستيلو گزاشت تو جيبش و گفت:داشتم ميرفتم کله پزى.
رفتم خونه و مامانمو محکم بغل کردم و بعدمامانم دستشو گزاشت رو پيشونيم گفت:دکتر چى کارت کرد؟چى به خوردت داد؟
_ماريجوانا.
مادره گرامى:ماريجوانا کيه؟
_بازيگر نقش فاطما گل:|
مادره زودباور:آها....
.
رفتم تو اتاقم ديدم تميز شده.
داد زدم:دو روز نبودم اتاقمو اجاره دادى؟
مامانمم پشتم بود با نوک انگشتاش زد تو سرم گفت:باره آخرت باشه زره مفت ميزنيا...
_:|(در اين مواقع سکوت اختيار کردن بهترين کاره
.
زنگ زدم به دکترى که شمارشو از روانپزشک گرفته بودم.
قرار شد هفته ى بعد برم و خاکوبى هامو پاک کنم.بشم مثله دفترنقاشيه خالى...
.(یکم بعد)
بعد از کلى دنگ و فنگ پاک کردن تتو زنگ زدم مگى و ازش خواستم باهم بريم بيرون
من ديرتر رفتم و وقتى برگشت منو ديد لبخندش ذوب شد.
منم نه گزاشتم و نه برداشتم گفتم:اگه دوستم دارى الانم دوستم داشته باش (چشمم فقط تو ابروهاش بود...)
مگى موبايلشو دراورد و گفت:بايد به زين زنگ بزنم.داداشم واقعا دلش ميخواد اينطورى مسخرت کنه.
منم صحنه رو ترک کردم.هرچى نباشه داداش جوادى گفتن.
اطفاقا تو راه برگشت بگو کيو ديدم؟
خواهره جعفرو يادتونه؟
با لويى داداشش بود.
اينم فرصتى بود تا با لويى بيشتر از قبل اشنا شم.
الان پنج سال گذشت،دلم برای شویرم تنکیده:)
تققققق(صدای یه پس گردنی جانانه از زنه هری:)
خخخ،شوخیدم
من يه جفت بچه دارم که دارن کلافم ميکنن...الانم صداشون رو مخمه.
من برم خفشون کنم بيام.
(دفترخاطراتو محکم بست و رفت)
YOU ARE READING
Punks In The Different World
Short Storyیه فن فیکشن طنز راجب وقتی که هریه پانک اتفاقی سر از ایران در میاره اون تو ایران با جواد(زین)و نایب(نایل)و جمال(لیام) و جلال(لویی) اشنا میشه هرکدوم از اونا یه اتفاق جدید برای هری درست میکنن ممکنه هری تغییر کنه ممکنه بدتر بشه:) از دست ندید