قسمت هفده

185 21 5
                                    


نایب وجعفر جلو نشسته بودن و من عقب بودم
یهو جعفر صدای ضبط رو تا ته زیاد کرد و با اهنگ خوند:سیا نرمه نرمه سیا توبه توبه
میخوند و سینشو میلرزوند و دستاشو تو هوا تکون میداد و اینور اونور میرفت
منکه نمیفهمیدم این اهنگ چی میگه پس از نایب پرسیدم:وات ایت مینز؟
نایب:میگه سیا ایز سافت سیا ایز رپندانس
نمیدونم نرم و توبه چه ربطی به سیا,خواننده مورد علاقم داشت
اما خوب لابد اینا یچی میدونن دیگه
اهنگ که تموم شد جعفر عرق هاشو با یه حرکت دست رها کرد😐و صدارو کم کرد و گفت:این اهنگ کنترلمو میگیره
نایب یه اهنگ دیگه گذاشت و صداشو زیاد کرد:کفتر کاکل به سر های های
دوباره پرسیدم چی میگه و ایندفعه جعفر جواب داد:ایت مینز کرستید پیگون هِلو هِلو
من که دیگه حرفی ندارم😐
نایب جلوی یه رستوران وایساد و یه جوج زدیم:)
نایب تو راه برگشت گفت:مقصد بعد شیراز
جعفر:وایسا ببینم ینی کرج نمیری جواد رو برداریم(زین هم محله ایمه😂)
نایب با یه دور پلیسی زد کنار و از ماشین پیاده شد و پرید وسط جاده و نعره زد و برگشت و گفت:نه
جعفر:/راضی به زحمت نبودم
تو راه یه هندونه فروش دیدیم و جعفر داد زد:من هندونه میخوام
نایب:هندونه اینجا به درد نمیخوره
جعفر:غلط نکن به شرط چاقوعه
نایب زد کنار و گفت:برو بگیر
جعفر رفت و با کلی مهارت برسیش کرد و حتی دیدم بازجویی هم کرد
خلاصه با کلی زحمت خریدش و بریدش و نایب تا گازه اول رو زد گفت:خاک تو سرت با اون هندونه خریدنت...هندونه به شرط خیار خریدی؟
جعفر هندونرو پرت کرد از پنجره بیرون تو زمین کشاورزی کنار جاده
_این یه جرمه...شما نباید اشغال بندازید
جعفر:کی به کیه بابا کود میشه میره
خیلی ناراحت شدم از اینکه این مردم اینقدر زمین های زیبایی دارن و به امید روزی که کود میشه کثیفش میکنن
... وسط راه جعفر و نایب جاشونو عوض کردن و نایب خوابید
منم خوابیدم تا احساس کردم دره ماشین باز و بسته شد ولی از بس چشمام سنگین بود نتونستم کاملا بفهمم چی بود
پس بیخیالش شدم و خوابیدم
صبح با تکون خوردن ماشین توی جاده و داد و بیداد نایب و صدای ترمزهای مکرر و بوی لنت بیدار شدم
دیدم بعععلههع
جعفر چشم نایب رو دور دیده و رفته دنبال جواد
اونام بزن بزنی تو ماشین راه انداخته یودن
جواد رو صندلی پشت نشسته بود و نایب جلو
اما میزدنااا
بالاخره اروم شدن بعد از دوساعت کتک کاری و جعفر زد بغل برای غذاخوردن
هممون ماکارونی سفارش دادیم
اما چرت بودا
یچی میگم یچی میشنوی
توی راه برگشت نایب گفت:ماکارونیه ورکد کرده شده تیره چراغ برق
جعفر نه گذاشت و نه برداشت و گفت:حالا میری یه شکم سیر میرینی خوب میشه(نمیدونم چطوری روم شد اینو تو دفتر خاطراتم ینویسم)
جواد:یکی اینارو ببره داروالمجانی
با هیجان داد زدم:زییین تو دیگه کتابی حرف نمیزنی؟
جواد با پوکرفیسی:زین چیه
موبایلمو دراوردم عکس زین رو بهش نشون دادم و گفتم:اینه
جواد یکم نگاه کرد و گفت:این چیه
_عکسه
جواد تو چشمم نگاه کرد و گفت:داری دروغ میگی...این که منم با نقاشی های فراوان
من تا اخره مسیر😐
..... نزدیک ساعت هشت جعفر زد بغل و گفت:هرکی میخواد بره معراج پیاده شه
من که نمیدونم معراج کجاست اما همشون پیاده شدن و منم باهاشون رفتم و دیدم معراجی که میگن دستشوییه
خب دستشویی عمومیشم یه داستان جدا داشت
از اینکه یه ربع صف وایسادیم بگذریم و برسیم به قسمته کثیفیش
کفه زمینش پر از اب بود و همه با کفش های کثیف اومده بودنو زمین رو گل کرده بودن
هرکی میرفت دستاشو میشست سینکو تمیز نمیکرد و دور تا دورش رو لجن گرفته بود
تو دستشویی عمومی با صدای بلند باهم گپ میزدن و خلاصه جهنمی بود این معراج
نوبت من وقتی شد با دیدن دسشویی تجدید نظرکردم و مرگه طبیعی رو به بیمار شدن ترجیه دادم و رفتم بیرون
جعفر تو پمپ بنزین بود و جواد یه گوشه سیگارمیکشید و نایب یه بسته پفک گرفته بودو میخورد
رفتم سمتشون و گفتم:کِی حرکت میکنیم؟
نایب دوره دهنشو پاک کرد و گفت:فردا امشب نمیتونیم بریم چون فقط جادس تا خوده شیراز پس اینجا میمونیم
یه گاز دیگه به پفک زد و گفت:همین جاهم غذا میخوریم
موبایل جعفر زنگ خورد و داد زد:بچه ها ساکت عسلم زنگ زده
نایب سرشو به دیوار کنارش کوبوند و جواد سرشو به کاپوت ماشین
جعفر:سلام جوجوم
من😐
جعفر:اره عزیزم..جیگره باباشم ببوس
اینکه اون اینقدر با عشق با زن و بچش حرف میزد خیلی دوست داشتنی بود
فقط نمیدونم چرا وقتی قطع کرد نفس راحتی کشید و گفت:اخی راحت شدم...هنوز فکرمیکنه خونه ی نایبم
نمیتونم بفهمم چرا گفتن حقیقت اینقدر سخته و نقش بازی کردن اینقدر اسون
نایب پشت فرمون نشت و زین پیادش کرد و گفت:یا من میشینم یا همین جا پیاده میرم خونه
نایب:خب راه رو بلدی یا نقشه بدم؟
جعفر سویچو به جعفر دادو گفت:نوبت اونه
نایب:پس اگه تصادف کردی برو بمیر این ماشین خط هم نخورده
جعفر:خفه شو تو با این ماشین به در و دیوار بزنی تازه صاف میشه
نایب اومدپشت پیشه من و برای جعفر میدل فینگر نشون داد😐(بی ادب)

Punks In The Different WorldWhere stories live. Discover now