جیغ زدم
با تمام وجود جیغ میزدم و صدام توی اون سالن خالی میپیچید
به صورت بی روحش نگاه کردم
دستم رو جلوی دهنم گرفتم و محکم لب پایینم رو گاز گرفتم تا مزه خون رو توی دهنم حس کردم
هر لحظه امکان داشت سکته کنم
بهم فشار زیادی وارد شده بود
-لوسی؟
از جا پریدم و روی زمین افتادم وقتی یکی اسمم رو صدا زد
برگشتم و به در ورودی استخر نگاه کردم
نایل بود!
اون با نگاه سرد به من خیره شده بود
داشتم هق هق میکردم و با التماس به نایل خیره شدم
برای چند ثانیه حالت صورتش تغییر کرد
احساس کردم ناراحت شده بود !
اون سرش رو تکون داد و آروم گفت : متاسفم لوسی.
یکم احساس آرامش کردم وقتی حالت صورت نایل رو دیدم اما آرامشم فقط چند ثانیه طول کشید و با قهقهه زدن نایل تبدیل به ترس و استرس شد
نایل بلند بلند میخندید و حالت صورتش دوباره مثل قبل شده بود
اون چند قدم نزدیکتر اومد و اونطرف استخر ایستاد
از پشتش چیزی رو در آورد و من با دیدنش از جا پریدم
اون خندید : اوه لازم نیست بترسی عزیزم
با وحشت به تفنگی که دستش بود نگاه کردم
اون تفنگ رو بالا گرفت
نیشخندی زد و گفت: قول میدم بدون درد باشه.لازم نیست مثل هری طول بکشه و درد بکشی. بهت قول میدم در عرض یک ثانیه اتفاق میوفته و هیچی احساس نمیکنی
از جا پریدم
نفهمیدم چی شد اما پاهام بهم دستور دویدن دادن
سمت در پشتی استخر دویدم
با صدای گلوله که کل فضا رو پر کرده بود قلبم بیرون زد
نایل شلیک کرده بود اما بهم برخورد نکرد
تمام توانم رو توی پاهام ریختم و روی در جلوی روم تمرکز کردم
چند ثانیه بعد جلوی در ایستادم و وحشیانه بازش کردم
نایل بار دیگه شلیک کرد و گلوله درست کنار من به در اثبات کرد
جیغی زدم و در رو باز کردم و وارد راهرو مدرسه شدم
پاهام من رو با خودش میکشید و وقتی به خودم اومدم در حال دویدن به سمت رختکن پسرونه پیش نینا و زین بودم
در رختکن رو باز کردم و سریع وارد شدم
هیچکس داخل رختکن نبود نبود اثری از روشن کردن آتیش هم دیده نمیشد
صدای برخورد کردن چیزی به در رو شنیدم
برگشتم سمت در یکی از حموم ها که بسته بود
سمتش رفتم و دستگیره رو گرفتم و کشیدم
در باز نشد
به قفلی که روی در بود نگاه کردم
در از بیرون قفل شده بود
با ترس دستم رو سمت قفل بردم و بازش کردم
و بار دیگه دستگیره رو چرخوندم
سیل آبی که از داخل حموم به بیرون سرازیر شد باعث شد روی زمین بیوفتم و خیس آب بشم
-هری کجاست؟
زین پرسید و من حالت صورتم عوض شد
دوباره یاد صورت رنگ پریده و بدن بی جونش افتادم و حالم بد شد
از طرز نگاه من فکر کنم زین متوجه شد و آروم گفت: اوه خدای من
صدای پا در حال نزدیک شدن بود
از جا بلند شدم : زین باید بریم
زین نگاهی به نینا انداخت و آروم روی زمین گذاشتش
چند ثانیه ایستاد و بهش خیره شد
داد زدم: زین
اون سریع نگاهش رو از نینا برگردوند و همراه من سمت در خروجی رختکن اومد
زین سمت راست سالن دوید و من سر جام خشک شدم
نمیدونم چرا انگیزه ای برای فرار نداشتم
احساس میکردم تمام دنیام ازم گرفته شده
زیر لب گفتم: برای کی دارم فرار میکنم؟
زین ایستاد و برگشت به من نگاه کرد: لوسی؟
چشم هام پر از اشک بود و دیدم تار شده بود
من کسی رو نداشتم
هیچ کس
تمام کسی که داشتم هری بود و حالا...
من یک دختر تنها و بدبخت بودم
احساس کردم تمام انگیزم برای زندگی توی یک ثانیه ازم گرفته شد
احساس کردم تمام احساساتم از بین رفت
همشون
صدای زین رو خیلی ناواضح شنیدم: لوسی مواظب باش
اما خیلی دیر شده بود و من صدای شلیک یک گلوله رو شنیدم و بعد اون درد شدیدی کل بدنم رو پر کرد
"داستان از دید زین"
داشتم میدویدم اما متوجه شدم لوسی پشت سرم نیست
برگشتم و بهش نگاه کردم که جلوی در رختکن ایستاده بود و به زمین خیره شده بود
اسمش رو صدا زدم: لوسی؟
اما عکس العملی نشون نداد
سایه ای رو از دور دیدم که نزدیک میشد
داد زدم: لوسی مواظب باش
اما حرفم کامل از دهنم در نیومده بود که نایل سمت لوسی شلیک کرد و لوسی روی زمین افتاد
از ترس چند قدم عقب رفتم
دهنم باز مونده بود و از تعجب و ترس در حال لرزیدن بود
نایل اسلحشو بار دیگه بالا گرفت .مستقیم سمت من!
شروع به دویدن کردم
مسیری که داشتم میرفتم سمت سالن بسکتبال بود
امیدوار بودم مکانی که میلان مرده بود سالن بسکتبال باشه
وگرنه از همین الان کار هممون تموم بود.
در سالن رو باز کردم و حمله زدم داخل
محکم در رو پشت سر خودم بستم و به در تکیه دادم
نفسم بالا نمیومد
-زین؟
برگشتم سمت صدا
دیلان بود
لباس های خیسم آبش روی زمین میچکید و من داشتم از سرما میلرزیدم
دیلان سمت من اومد: زین چی شده؟
به یک نقطه خیره شدم: نایل. نایل داره میاد!
لیلی رو دیدم که از پشت دیلان بیرون اومد
لیلی: بقیه کجان؟
چند ثانیه مکث کردم
باورم نمیشد بخوام این رو بگم اما یک حقیقت بود
آروم گفتم: بقیه ای وجود نداره
هر دو سکوت کردن
سرم رو بالا گرفتم و به چشم هاشون نگاه کردم: فقط ما موندیم

YOU ARE READING
Game
Horrorبازی با یازده نفر شروع میشه اما چند نفر زنده میمونن؟ ..... این فن فیک توی اینستاگرام گذاشته شده بود و حالا کاملش اینجا گذاشته شد