part 1

881 97 41
                                    






موبایلو قطع کردمو گذاشتم تو جیبم...

سریع از پلهای گلیو نیمه کاره رفتم پایین

وارد محوطه ساختمان شدم

تازه متوجه شدم نصف چکمه های پلاستیکیم تو گل فرو رفته

_اه گندت بزنن

با اکراه نیروی پاهامو بیشتر کردمو شتر مانند از اون محوطه گلی خارج شدم

بدون نگاه کردن به اینطرفو اونطرف خیابون از جاده گذشتم...

<موبایل زنگ خورد>

ولی وقتی برای جواب دادن نداشتم

رسیدم به ماشینم...

دره ماشینو باز کردم و از کنار صندلی، جفت پوتهام رو دراوردمو مشغول در اوردن چکمهام از پاهام شدم.

صدای رومخ الیورو از اون سایده خیابون شنیدم که تو هوا میپریدو عصبی نق میزد

ال "ههههههری هرییییییی لعنتی داری چیکار میکنی؟"

تای ابروهام بیشتر شد.
بند پوت هامو بستمو ایستادم

" چیه؟ "

ال " هری داری چیکار میکنی! تا فردا باید بطن ریزی تموم بشه و توی لعنتی داری میری؟!!!!!"

عجله داشتم و وقت بهم اجازه نمیداد که براش توضیح بدم 

سوار ماشین شدم " برات توضیح میدم "

و ماشینو با سرعت زیادی از زمین کندم
.
.
.

آروم تر شده بودمو تا حدودی از اضطرابم کم شده بود
و این باعث شد با احتیاط تر برونم

ولی باز هم نمیتونم این اخم لعنتی رو از بین ابروهام پاک کنم

ازشون بدم میاد، چون اونا باعث میشن منو از سنم دورتر نشون بدن

همه چیز بهم ریخت
همه چیز...

_ هری آروم باش

_ترافیک اوکیه

_و تو فردا اول وقت به مقصد میرسی
نگران نباش

_همه چیز اوکیه

_تو پروژه پی ریزی رو مثل همیشه با موفقیت انجام میدی

_نگران نباش

_آره نگران نباش

مدام اینارو با خودم میگم و با انگشت به فرمون ضربه میزنم

دستمو بردم جلو و یه آهنگ ملایم پلی کردم  (killing me inside)

و این آهنگ لعنتی مثل همیشه موقع رانندگی اعصابمو آروم نگه میداره

<موبایل زنگ خورد>

دکمه کنار دنده بود... فشار دادم

" هری استایلز هستم "

صدای مادرم توی فضای ماشین پخش شد

آ "هری کجایی چرا جوابمو نمیدی؟"

" معذرت میخوام مامان.یک اتفاق غیر منتظره پیش اومده و من باید برم لندن "

" هری کریستین امشب منتظرت بود.  باز چه گندی زدی؟ "

گند؟!
من از کی تاحالا گند زده بودم بدون اینکه اون گند لعنتیو حل نکرده باشم!؟

اون فکر کرده من مثل شوهر لعنتیشم؟!

کنترلمو از دست دادم و محکم کوبیدم روی فرمون

" مامان مواظب حرف زدنت باش. من گند رو اصلاح میکنم!  نمیزنم! اصلاح میکنم! اینو آویزه گوشت کن. اوکی؟ "

<قطع تماس>

نفس عمیقی کشیدم
استرسی شده بودم و این بد بود
تو این اوضاع آشفته جای استرسی شدن نیست




_______________________________________

سلام دوستای گلم💕
اینم اولین پارت از این فنفیکشن.
فقط باید بگم که این فنفیکشن فک نکنم زیاد طولانی باشه برای همین حجم پارتا رو کمتر میکنم تا هم خوندنش کسل کننده نشه و هم اینکه پارتا بیستر بشن...
برای آپ کردنش هم صبور باشید چون قرار دیر به دیر آپ شه و اینم بخاطر اینه که به احتمال زیاد منو شکیرا Ziam_larry_ff یه فنفیکشن دیگه هم بنویسیم😍
جوووووونز کلی نری قراره آپ بسه 🤘💪💙💚

Styles's Car (Narry)(Persian)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt