part 7

415 68 85
                                    



دستامو شستمو سریع و بدون معطلی از سرویس بهداشتیا در اومدم

بارون باز هم شدت گرفته بود
برای همین یقمو کشیدم بالا و سرمو زیرش قرار دادم و با دو به سمت ماشینم دویدمو سوار شدم.

نایل سرشو به صندلی تکیه داده بودو چشماشو بسته بود...

دکمه رو زدم و بعد از کمی استارت خوردن ماشین روشن شد.

ن " موبایلم پیشته؟ "

با یادآوری زنگ خوردن موبایلش سریع موبایلو از جیبم در اوردمو گرفتم سمتش

" زنگ خورد اوردم که بدمش بهت که... "


سریع از دستم گرفتشو مشغول شماره گیری شد
ماشین حرکت کردو بازهم تو مسیر قرار گرفتیم...

ن " الو جک
ببین چی میگم "

...

"خفه شو فقط گوش کن
من ازونا فرار کردم و الان هم جایی ندارم که برم"

...

"شایدچون دیگه نمیخوام با اونا باشم! "

...

"نمیدونم صبر کن ..."

[موبایلو از گوشش دور کرد و از من پرسید "مسیرت کجاست؟]

به طرفش برگشتم
نه نه بهتره نگاش نکنم بهش حس خوبی ندارم
پس دوباره به مسیر خیره شدمو آروم گفتم
" لندن "

سرشو تکون داد و باز رفت پشت خط

"هی جک. اونجایی؟ من دارم میرم لندن.  ی ی یجوری اونجا برام لونه پیدا کن"

....

"جک خفه شو و یادت باشه من به گردنت حق دارم پس کاری که میگمو بکن"

....

"لعنتی من هر دردی میکشم از اوناس
راحتم بذارید حتی تو جک حتی تو و اون دوستای کیری تر از خودت اگر نمیخوای واسم کاری کنی بهونه نیار "

تماسو قطع کرد و موبایلو پرت کرد روی داشبورد

کمی به روبروش خیره شد
و سپس خودشو پرت کرد رو تکیه صندلی و ژاکتشو رو صورتش گذاشت...






اینبار موبایل من زنگ خورد


"هری استایلز هستم"




آ " هری کریستین چی میگه؟ "


" من نمیدونم. چی میگه؟ "

آ " اون داشت گریه میکرد باز چی بهش گفتی؟ "

" مامان دست بردار. اون فقط بخاطر اینکه نمیتونه منو درک کنه داره گریه میکنه "


Styles's Car (Narry)(Persian)Where stories live. Discover now