دستامو شستمو سریع و بدون معطلی از سرویس بهداشتیا در اومدم
بارون باز هم شدت گرفته بود
برای همین یقمو کشیدم بالا و سرمو زیرش قرار دادم و با دو به سمت ماشینم دویدمو سوار شدم.نایل سرشو به صندلی تکیه داده بودو چشماشو بسته بود...
دکمه رو زدم و بعد از کمی استارت خوردن ماشین روشن شد.
ن " موبایلم پیشته؟ "
با یادآوری زنگ خوردن موبایلش سریع موبایلو از جیبم در اوردمو گرفتم سمتش
" زنگ خورد اوردم که بدمش بهت که... "
سریع از دستم گرفتشو مشغول شماره گیری شد
ماشین حرکت کردو بازهم تو مسیر قرار گرفتیم...ن " الو جک
ببین چی میگم "...
"خفه شو فقط گوش کن
من ازونا فرار کردم و الان هم جایی ندارم که برم"...
"شایدچون دیگه نمیخوام با اونا باشم! "
...
"نمیدونم صبر کن ..."
[موبایلو از گوشش دور کرد و از من پرسید "مسیرت کجاست؟]
به طرفش برگشتم
نه نه بهتره نگاش نکنم بهش حس خوبی ندارم
پس دوباره به مسیر خیره شدمو آروم گفتم
" لندن "سرشو تکون داد و باز رفت پشت خط
"هی جک. اونجایی؟ من دارم میرم لندن. ی ی یجوری اونجا برام لونه پیدا کن"
....
"جک خفه شو و یادت باشه من به گردنت حق دارم پس کاری که میگمو بکن"
....
"لعنتی من هر دردی میکشم از اوناس
راحتم بذارید حتی تو جک حتی تو و اون دوستای کیری تر از خودت اگر نمیخوای واسم کاری کنی بهونه نیار "تماسو قطع کرد و موبایلو پرت کرد روی داشبورد
کمی به روبروش خیره شد
و سپس خودشو پرت کرد رو تکیه صندلی و ژاکتشو رو صورتش گذاشت...اینبار موبایل من زنگ خورد
"هری استایلز هستم"
آ " هری کریستین چی میگه؟ "
" من نمیدونم. چی میگه؟ "
آ " اون داشت گریه میکرد باز چی بهش گفتی؟ "
" مامان دست بردار. اون فقط بخاطر اینکه نمیتونه منو درک کنه داره گریه میکنه "
YOU ARE READING
Styles's Car (Narry)(Persian)
Fanfiction_ برو از ماشینم بیرون... + منم با خودت ببر... خواهش میکنم