part 8

394 77 86
                                    



انتظار دیگه ای نداشتم!
منم بودم علاقه ای به شنیدن ادامش نداشتم...


از شدت خشم دستام میلرزید.

احساس میکنم همه چیز تو زندگیم باهمدیگه تصادف کرده و خوردو خمیر شده و گردش داره رو سرم میریزه...

از آینه به خودم نگاه کردم و زیر لب زمزمه کردم

" ازت بدم میاد استایلز ازت بدم میاد "

موهامو چنگ زدمو دادمشون عقب...

صدای نایل از کنارم به گوش رسید
و باز هم حضور شخصیو کنارم فراموش کرده بودم!

نایل با همون لحن بیتفاوتش پرسید :

ن " چند سالته استایلز "

از داخل آهی آغشته به حسرت برای خودم کشیدم

" فقط 23سال " با ناباوری سرمو تکون دادم " و الان دارم پدر میشم "


ن "تو میتونستی از کاندوم استفاده کنی"

مثل چوب رو صندلی خشکم زد!
این همه رک بودن منو شگفت زده میکنه!

بهش نگاه کردم

نمیدونم چرا دلم قلقلک گرفت و به خنده افتادم

شاید از طرز فکرو ساده بینیش خندم گرفت!

بی اراده خندیدم و تو ذهنم دنبال کلمات مناسبی میگشتم...

و اون فقط یه لبخند کم جون زد

آفرین. با تمام خشک بودنش بلده حال کسیو خوب کنه!

احساس کردم یکم مودم برگشته.
پس تو جام درست نشستم و مشتاقانه میخواستم باهاش گپ بزنم...

" من اگر اونو میذاشتم فقط یه مسئله حل میشد. و بحث خیانت چی؟ "

باز هم خندیدمو نگاهمو به جاده دادم

ن " خیانتو همه میکنن "

گفتو بینیشو کشید بالا و کاپشنیشو که مثل پتو رو خودش انداخته بودو کشید بالاترو پاهاشو بیشتر تو شکمش جمع کرد

" توچی؟ چند سالته؟ "

ن "23"

پس همسنیم!
یه سوالی تو ذهنم خیلی بهم فشار میورد
مشتاق بودم بپرسمش ولی حقیقتش میترسیدم از واکنشی که ممکنه ازش سربزنه!

لبمو زبون زدم و نیمچه نگاهی بهش انداختمو به جاده خیره شدم.

" یچیزی بپرسم ناراحت نمیشی؟ "

ن " اگر شدم جوابتو نمیدم "

" تو معتادی ؟ "

استایلز برو بمیر با اون سربحث باز کردنت
خب معلومه که معتاده...

Styles's Car (Narry)(Persian)Where stories live. Discover now