انتظار دیگه ای نداشتم!
منم بودم علاقه ای به شنیدن ادامش نداشتم...از شدت خشم دستام میلرزید.
احساس میکنم همه چیز تو زندگیم باهمدیگه تصادف کرده و خوردو خمیر شده و گردش داره رو سرم میریزه...
از آینه به خودم نگاه کردم و زیر لب زمزمه کردم
" ازت بدم میاد استایلز ازت بدم میاد "
موهامو چنگ زدمو دادمشون عقب...
صدای نایل از کنارم به گوش رسید
و باز هم حضور شخصیو کنارم فراموش کرده بودم!نایل با همون لحن بیتفاوتش پرسید :
ن " چند سالته استایلز "
از داخل آهی آغشته به حسرت برای خودم کشیدم
" فقط 23سال " با ناباوری سرمو تکون دادم " و الان دارم پدر میشم "
ن "تو میتونستی از کاندوم استفاده کنی"
مثل چوب رو صندلی خشکم زد!
این همه رک بودن منو شگفت زده میکنه!بهش نگاه کردم
نمیدونم چرا دلم قلقلک گرفت و به خنده افتادم
شاید از طرز فکرو ساده بینیش خندم گرفت!
بی اراده خندیدم و تو ذهنم دنبال کلمات مناسبی میگشتم...
و اون فقط یه لبخند کم جون زد
آفرین. با تمام خشک بودنش بلده حال کسیو خوب کنه!
احساس کردم یکم مودم برگشته.
پس تو جام درست نشستم و مشتاقانه میخواستم باهاش گپ بزنم..." من اگر اونو میذاشتم فقط یه مسئله حل میشد. و بحث خیانت چی؟ "
باز هم خندیدمو نگاهمو به جاده دادم
ن " خیانتو همه میکنن "
گفتو بینیشو کشید بالا و کاپشنیشو که مثل پتو رو خودش انداخته بودو کشید بالاترو پاهاشو بیشتر تو شکمش جمع کرد
" توچی؟ چند سالته؟ "
ن "23"
پس همسنیم!
یه سوالی تو ذهنم خیلی بهم فشار میورد
مشتاق بودم بپرسمش ولی حقیقتش میترسیدم از واکنشی که ممکنه ازش سربزنه!لبمو زبون زدم و نیمچه نگاهی بهش انداختمو به جاده خیره شدم.
" یچیزی بپرسم ناراحت نمیشی؟ "
ن " اگر شدم جوابتو نمیدم "
" تو معتادی ؟ "
استایلز برو بمیر با اون سربحث باز کردنت
خب معلومه که معتاده...
YOU ARE READING
Styles's Car (Narry)(Persian)
Fanfiction_ برو از ماشینم بیرون... + منم با خودت ببر... خواهش میکنم