part 4

448 79 67
                                    





دلشوره دارم برای پروژه.
ربع ساعت گذشته و خبری از الیور نیست
بهتره باهاش تماس بگیرم...

دستمو دراز کردمو بین تماس ها دنبال الیور گشتم.

یکم بالا پایین. پیداش کردمو کلیک کردم

بعد از چند تا بوق
جواب داد


" الیور. بگو ببینم کارگر جمع کردی؟ "

ال " اوف اره هری خیلی سخت بود. چندتا لهستانی چندتاهم مجارستانی و به یه آلبانیایی هم سپردم پمپا رو چک کنه "


" ن ن ن صبر کن صبر کن لعنتی صبر کن. تو چیکار کردی؟ "

ال " آه محض رضای خدا. باز چیشده"

"گوش کن.وقتی به محل برگشتی خودت تک تک پمپا رو چک میکنی خودت شخصا با دستای خودت شیر فلکه رو چک میکنی به کسه دیگه ای نمیگی... اوکی؟"

ال " اوکی... اوکی"

"خب حالا درباره مخلوط بتن بگو"

ال " مخلوط... اوم، گفته بودیم x6 باشه؟"

" جمله رو سوالی نگو دیگه الیوررررررر "

ال " اوکی اوکی بعضی اوقات سوال نمیپرسم ولی شبیه سواله درواقع سوال نیست "

" هووووف الیور حواستو جمع کن. همه مخلوط ها برای بتن ریزی x6شن مگه اینم سوال کردن داره؟؟؟"

ال "سوال نپرسیدم خب!"

از عصبانیت مشتمو خالی کردم تو داشبورد
اگر کوچیک ترین اشتباهی کنه زندگیم برباد میره اونوقت داره از من سوال میپرسه!


" منه فاکر با حروف گنده قرمز رو همه اتاقکا نوشتم x6 الیور "

ال "باشه"

" دیگه ازینجور سوالا از من نپرس " گفتمو موهامو بین چنگام کشیدم
داشتم دیگه کلافه میشدم از دستش

ال " ای بابا سوال نپرسیدم میدونم از سوال خوشت نمیاد "

خندید و زیر لب ادامه داد " عجب گیری کردیم "


" خیلی خوب. مرسی که هنوز میخندی مرده خوب... حالابگو ساعت چند درو باز میکنی؟"

ال " نمیدونم. امشب اینجا میخوابم "

" د نه دیگه.... نخواب! مرتب محلو چک کن "

از پشت خط محکم نفسشو داد بیرون
معلومه حسابی کلافه شده بود

" الیور شماره کارخونه بتن رو داری دیگه؟"

ال " آره؟ "

"بهشون زنگ بزن به تک تک حرومزادهاشون زنگ بزن واست دستوراتو تکرار کنن بگو دقیقا x6 باشه وگرنه کامیونا رو پس میفرستیم "

Styles's Car (Narry)(Persian)Where stories live. Discover now