با سرعت 90 تو یه اتوبان 20 کیلومتریه طاقت فرسا میتازوندم
لعنتی تا چشم کار میکنه چیزی جز آسفالت دیده نمیشهنایل سرشو به صندلی تکیه داده بودو زیر لب یه آهنگو زمزمه یا شایدم داشت با خودش حرف میزد. هرچی که ورد زبونش بود باعث میشد اون لبای باریکش تکون بخورنو وسوسه انگیز بشن!
آه
خدا کی رابطم قراره با نایل اونقد محکم بشه که بدون رودربایستی و حتی گرفتن اجازش بپرم رو لباشو اونارو بین لبام جا بدم؟!
صبر کن ببینم!!!
هریه لعنتی تو داری از دست میری
الان وقتش نیست مغزت واقعا تعفن کرده و باید یبار حسابی بشوریشو بذاری تو جاش!همین لحظه بوی تعفن توی ماشین موهای بینیمو قلقلک داد
"شتتتت" بلند گفتمو بی اراده مشتمو جلوی بینیم گرفتم تا از ورود این بوی چرت جلوگیری کنم
نایل کنجکاو شدو کنجکاوانه بهم نگاه میکرد " چی شد؟"
صورتمو جمع کردم دیگه داشتم اسید معدمو تو حلقم احساس میکردم!
" ببینم تو این بو رو حس نمیکنی؟ "
نایل ابروهاشو بالا دادو با صدا بو کشید
لباشو داد بیرونو سرشو تکون داد " نه هیچ بوی خاصی نمیاد "" نایل خوب تمرکز کن موهای بینیه من ریخت اونوقت میگی هیچ بویی نمیاد؟"
ن " هری لج نکن. میگن هیچ بویی نمیاد الکی ننداز گردن من "
" چرا به خودت شک میکنی پسر؟ واقعا بوی بدی میاد و نمیدونم از کجاس داره حالمو بد میکنه"
نایل خم شد و جلو رو بو کشید
شونهاشو انداخت بالا " همچنان هیچی"به طرف من خم شدو کناره کتفمو کرد.
" سکسیه... "به طرف صندلی عقب که ماریارز خواب بود چرخید و یباره دیگه بو کرد
رنگه صورتش عوض شد میتونستم قسم بخورم اون رنگ سبز بود!!
ولی به روی خودش نیورد به جلو خم شدو دستی به صورتش کشید و بعد روی گلوش گذاشت
ن " هری لطفا میشه همین بغل پارک کنی؟! "
لبخند موزیانه ای زدم " اوه چرا؟ ببینم تو از چیزی مثل یه بوی تعفل حالت بد شده؟ بنظره من هیچ بویی نمیاد لج نکن "
ن " هری دست بردار اوکی حق با توعه فقط جان عزیزت بزن کنار "
خندیدمو از بغله در یه کیسه در اوردم و گرفتم سمتش " اینجا اتوبانه نمیتونم نگه دارم. این کارتو راه میندازه "
نایل کیسه رو از دستم گرفت و چندتا اوقه توخالی زد ولی نتونست بالا بیاره
لپاش گل انداخته بودو لباش سفید شده بود
یه قلپ آب خوردو انگشتشو طرفه ماریارز گرفت " این هیولای کوچولو بدطور خراب کاری کرده... آه... گاد"
YOU ARE READING
Styles's Car (Narry)(Persian)
Fanfiction_ برو از ماشینم بیرون... + منم با خودت ببر... خواهش میکنم