[4]

3.3K 388 83
                                    

Liam : خیلی خب

Liam : اینستاگرامت خوب بود تا وقتی از این جوجه ای که قبلا ندیده بودمش عکس گذاشتی

Liam : اونم یکی از « همگروهیاته» ؟

Liam : میدونم فازِ « منظوری بدی ندارم» برداشته بودیم اما

Liam : بیب – برو (اینجا مثلا میخواسته بنویسه بیبی بعد نوشته برو، مث عوض کردن حرف)، تو پشت سرش لختی

Liam : دستت دور گردنش حلقه شده

Liam : منظورم اینه دوست داشتم بشنوم تو داری محکم میکنیش اما مث این که اون داره حال میکنه

Liam : این همون دختره توی تین ولفه؟

Zayn : نه

Liam : اوه آره آره درسته! اون از طرف منیجمنت کار میکنه

Zayn : آره و من حتی نمیتونم اسمشو یادم بیارم. این فقط یه بار بود و بعلاوه اینکه اونا بم گفتن اینو پست کنم

Liam : درسته

Liam : تو هم خوب بنظر میای

Liam : اما میدونی چی میتونه بهتر باشه؟

Zayn : چی داداچ؟

Liam : من پشتت، دیکم تووت. دستام دور کمرت وقتی تو داری ازَمون سلفی میگیری

Liam : دقیقا مث همون عکسه اما دیکم توی کونته ، صورتت نشون میده حال میکنی با دهن شگفت زده

Zayn : لعنتی فاک صب کن

Liam : وقتی دارم عمیق و سریع توی تو میکنم و تو سلفی میگیری

Liam : با این حال منظور بدی ندارم

--

میدونم دیر شد اما تا هفته‌ی آخر امتحان داشتم

ووت و کامنتا باید به 50 برسه :")))

No Homo [Ziam | Persian Translation]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang