[عكس چپتر برا من باز نشد و من از خودم اينو گذاشتم. ولي مربوطه به موضوع ! ]"من اين كونو يه جوري به فاك ميدم كه تو از ته دلت بلند ترين فريادتو بزني ، مثل همون وقتايي كه اون هاي نوت هاي لعنتي رو به بهترين شكل ممكن ميخوني !"
ليام گفت و باعث شد زين خيلي اروم بخنده و حرف اخر ليام رو تاييد كنه.
"دلت ميخواد من با اين حرفا برامده بشم ؟ ولي خب اينا كار نميكنه ليام. اخرين جملت تازه اونو نرم ترم كرد. "
زين اروم خنديد و باسنشو روي ديك ليام كه هنوز زير لباس بود تكون داد.
"بايد يه چيزاي ديگه اي بگي ... ميدوني؟"
زين همچنان اروم ميخنديد و خودش رو اروم ولي محكم روي ديك ليام تكون ميداد.
ليام كمر زين رو گرفت و خودشو بيشتر به باسن زين فشار داد و باعث شد كمرش بيشتر به تخت فشرده بشه. باسنش رو بيشتر فشار دادو پاهاي زين رو بيشتر توي هوا برد و روي شونه هاش گذاشت. انگشت هاشو محكم تر روي باسن زين حركت داد.
"خفه شو ، تو اونو دوس داري "
ليام گفت و زين ناله كرد و لب پايينش رو گاز گرفت. به ليام نگاه كرد كه حالا پاهاش روي شونه هاي اون بود.
"ليام زود باش . منو به فاك بده لي "
"تو خيلي مشتاقي. ولي اول بايد اماده بشي"
"نه. فقط ديكتو توي سوراختم فرو كن. لعنت بهش!"
زين خيلي بي جون ناله كرد. اون كاملا اماده شده بود.
ليام خنديد و با عجله پنتي سياه زين رو از تنش بيرون كشيد. لباس هاش رو خيلي سريع از تنش بيرون كشيد و يه طرف ديگه انداخت.
يكي از لپ هاي باسن زين رو اسلپ زد و بعد مشغول لوب ماليدن به ديك خودش شد. دستش رو توي سوراخ زين برد و سوراخ اون رو هم كامل با لوب چرب كرد. بعد خيلي اروم ديكش رو توي سوراخ زين برد.
ملافه هايي كه زير دست زين بود توي دستش مچاله شد و وقتي ليام ديكش رو توي سوراخش فرو كرد زين يكم به بالا رفت. سرش رو به عقب خم كرد و ناله كرد و ميتونست حس كنه سوراخش در حال بزرگ تر شدنه و اين براي ديك بزرگ ليام بود.
"جيسس كرايست ليام. متوقف نشو!"
زين ناله كرد و كاملا شوكه شد وقتي ليام براي اولين بار خودش رو جلو تر كشيده بود و بازو هاش اطراف زين رو محاصره كرده بود.
زين به خودش اين اجازه رو داد تا دست هاش رو توي موهاي ليام ببره و قبل از حركت دست هاي زين اين ليام بود كه لب هاي زين رو توي دهنش گرفته بود و اونارو ميبوسيد. اينا زين رو هيجان زده ميكرد.
ليام هيچ وقت بين رابطه زين رو نميبوسيد و اينقدر عاطفي برخورد نميكرد و اين براي زين فوق العاده بود.
KAMU SEDANG MEMBACA
No Homo [Ziam | Persian Translation]
Fiksi Penggemarزین: دیکمو ساک بزن مرد زین: اما با این حال منظوری ندارم داداش { جایی که زین و لیام بهترین دوستای هم دیگه ن اما کارایی میکنن که دوستا نمیکنن } {کتاب عکس داره و باید آنلاین خونده بشه} Translated by : @IWontBeTheOne & @_blueshift