chapter 14

3.4K 137 24
                                    

Warning: sexual content *

به آرومي لاي پلكامو باز كردم تا چشمام به نور خورشيد كه از پنجره بغل تخت مي تابيد عادت كنه. به بالا نگاه كردم و هري رو ديدم كه داره با يه لبخند بزرگ بهم نگاه مي كنه و از حالت چشماش مشخصه اونم تازه از خواب بيدار شده .
اوه خداي من اون فوق العاده است.

"تولدت مبارك كيتن" گفت و من به ارومي بوسيدمش . ميتونستم لبخندشو موقع بوسيدن حس كنم.

با دست چپش باسنمو فشار داد و منو به خودش نزديك تر كرد . من ريز خنديدم و به لب هاش نگاه كردمو هري دوباره شرو كرد به بوسيدن من.

"من بايد برم سركار ..." غرغر كرد و دوباره روي تخت دراز كشيد و چشمهاشو مالوند.

لبامو جمع كردمو پاهامو دور كمر گذاشتمو خودمو دايره اي روي ديكش ماليدم.

"اوه خدا ... خداي من .. اين كارو باهام نكن" هري گفت درحالي كه لب پايينشو گاز گرفته بود . خودمو بلند كردم و ديكشو به شكافم ميماليدم . (محض رضاي فاك - من شرمنده ام - )

"چه كاري؟؟" من باحالت معصومانه پرسيدم . و هردومون بلند ناله كرديم وقتي يهو ديكش تو من فرو رفت.

خودمو روي شكمش انداختم و باسنمو دايره وار ووي ديكش تكون مي دادم. هري حسابي سخت شده بودو تا عمقم فرو مي رفت.

"مي دوني چي مي تونه اينو عالي تر كنه؟" پرسيد همزمان كه داشتم اروم روش بالا و پايين مي شدم.

"هوممم؟؟"

"اگه بياي روي لباي من ... " هري نيشخند زد و من اروم خنديدم. اما خندم متوقف شد وقتي فهميدم داره جدي صحبت ميكنه.

"چي؟؟!! نهه من ..."

"زودباش بيبي ... " سريع گفت و خودشو از من بيرون كشيد و يه دستشو دور كمرم و يه دستشو روي پوسيم گذاشت.

منو روي دهنش گذاشت و من تقريبا از ته دلم جيغ زدم وقتي با لباش شرو كرد به خوردن من.

"فاااك" جيغ زدم وقتي انگشتو با بي احتياطي توي من فرو ميكرد و با لبهاش اونجاي منو ميمكيد. هري شرو كرد ناله كردن وقتي خودمو دايره وار روي لب هاش تكون مي دادم.

سرمو به عقب بردم وقتي به اوجم رسيدم و روي لب هاي هري اومدم . هري با زبونش تمام مايعمو تميز كرد و بعد از اينكه همه رو خورد نقطه حساسمو بوسيد.

"اين هات بود" هري گفت درحاليكه من از روش اومدم پايين و روبه روي من نشست. با انگشت شصتش مايع دورمو پاك كرد و تو دهنش گذاشت و انگشتشو ساك زد.

"من اينو دوست داشتم" گفتم درحاليكه هري نيشخند زد واز تخت اومد پايين و من به باسنش ضربه زدم .

"آهاااي ... " هري با سرگرمي و اخم ساختگي گفت و من از شدت خنده روي تخت افتادم.

دوباره اومد روي تخت به سمتم و به نرمي منو بوسيد. پشت گردنشو گرفتم تا بوسه رو عميق تر كنم.

Patient N• 119 (persian translation)Where stories live. Discover now