part 19

1.9K 232 51
                                    


پارت 19
هری قبلا این کارو کرده .کاملا یادمه.بیرون در بسته دست شویی نشسته بودم و میلریزیدم.
من بچه نمیخواستم،اماده نبودم.ولی هری با دستای لرزان و اشک تو چشماش اومد بیرون و با لکنت گفت:مثبته

و من میتونستم حس کنم که تموم دنیام داغون شد...

این بار متفاوت بود با این که بیزون دست شویی نشسته بودم و کمرم تکیه داده بودم به دیوار،دست به سینه بودم دعا میکردم دقیقا برعکس اونی شه که یک سال پیش دعا کردم
دعا میکردم مثبت شه

فاک من بچه میخواستم خیلیم میخواستم.این عادلانه نبود هیچ کدوم از اینا عادلانه نبود.من ضمانت میکنم مردم در سراسر دنیا حتی بدون این که بخوان حامله میشن اونوقت ما اینجا داریم کونمونو پاره میکنیم

یک دقیقه بعد هری اخم کرده با تست بارداری اومد .یه نفس عمیق کشید و گفت:منفیه

اولین غریزه من این بود که برم بغلش کنم که کردم،یه جوریایی دوس داشتم که اولین غریزه من راحتی اون بود.
قلب ضعیفش...

من سریع گفتم:عیب نداره.

سفت نگهش داشتم .اون سرشو تکون داد و منو محکم کرفت و صورتشو به یه طرف گردنم میمالید
لو:ما بازم سعی میکنیم.باشه؟
هری سریع گفت:من الان میخوام

مثل یه بچه سه ساله ترش رو
قلبم شکست.من میخواستم هرچیزی تو این دنیا که هری میخواستش رو بهش بدم ولی بعضی چیزارو نمیشه کنترل کرد
لو:میدونم عزیزم
کمرش رو مالیدم و فکش رو بوسیدم
لو:اتفاق میفته خب؟؟
هری فقط تایید کرد و ازم جداشدو رفت اشپزخونه،حدس میزدم که داشت صبحانه درست میکرد و رفتم پشتش تند تر رفتم و دستش رو گرفتم و اون فشارش داد و اجازه داد که دنبالش برم.

هری:تخم مرغ میخوای؟؟
بهم نگاه کرد من سرم تکون دادم و اون تخم مرغارو اورد
لو:موضوع چیه؟
هری جعبه تخم مرغارو کوبوند رو اپن و با مشت های بسته شدش نگام کرد
ه:این تقصیر توست

والبته که من غافلگیر شدم این یکی دیگه از کدوم گوری اومده بود؟

بعد از یه دقیقه پرسیدم:چی؟
به محض این که بهم نگاه کرد انگشتام لرزید ،شکمم افتاد،قلبم وحشیانه میزد و یه قدم عقب تر رفتم.
ه:تو لعنتی...

اون متوقف کرد حرفش و اه کشید و دستاشو رو صورتش کشید.
ه:فقط فراموش کن
لو:نه بگو چیه؟
میخواستم بدونم چرا عصبانیه؟ای کاش وقتی مشکل داشتیم باهام حرف میزد
امیدوارم تو راجب مشکلاتت به مردم بگی چون واقعا همه چیزو بهتر میکنه
ه:من ...فقط...
لو:کمکی نمیکنه؟؟
ه:انگار......اون از عصبانیت اه کشید و دستاش به اندازه من میلرزید.با توجه با پیش بینی دعوامون که احتمالا ختم به خیر میشد
ه:تو منو میزنی در عوض نمیتونیم بچه دار شیم
لو:اوه ..... چی باید بگم؟چیزی که میگه راسته البته که اون میدونی این موضوع حساسیه پس چرا این موضوعو وسط میکشع؟؟؟

نوبت من بود که با کلماتم بحث کنم.
لو:فاک..هری من میدونم که ادم خوبی نیستم تو ادم خوبی هستی و خوشگلی و من میتونم ببینم که هربار لمست میکنم به خودت میپیچی.لعنتی ..من متاسفم هری.
چشمای هری نرم تر شد.
اون با ناباوری پرسید:هنوزم این کارو میکنم؟؟مسیح من من متاسفم
لو:تقصیر تو نیست
دیدم چشمای بچه گانه ش با نگرانی نگام میکردن
لو:تقصیر منه
هری چیزی نگفت به جاش اومد سمتم و دستاشو واسم باز کرد من بغلش کردم و سفت گرفتمش و اروم فکش بوسیدم
در شانه هاش زمزمه کردم:بیشتر از هرچیزی تو دنیا دوست دارم
ه:میدونم

Angry(l.s)Onde histórias criam vida. Descubra agora