"تجاوز"

124 24 17
                                    


تیلور:

"خودتو نگاه کن!هیچکاری از دستت بر نمیاد و در برابر من هیچی نیستی..."

برای بار هزارم خودم رو در آیینه قدی روبروم آنالیز کردم
دختری با موهای آشفته تر از همیشه و چشمانی که تیله های آبی رنگش میان حاله ای سرخ رنگ زندانی شده بودند

و ضعیف تر از مورچه هایی که روی زمین سرد درحال چرخش بودند!

این فقط ظاهر قضیه بود و هیچکس قادر به درک باطن اون دختر نبود

دختری که درونش آشوب و جنگی از احساسات متفاوتی بود که برنده ای نداشت بلکه همه در آخر نابود میشدند چرا که دخترک داشت به سوی نابودی میرفت!

حالی وجود نداشت و خبری از آینده نبود و غرق در گذشته ای که توانایی برگشت و ساختن دوبارش رو نداشت!

این منم!

دختری که سال ها روی دو پایش ایستاد و به کسی اجازه نداد تا از حصاری که اطرافش رو احاطه کرده وارد بشه

زندگی اصلیش رو پنهان کرد تا نشکنه و هیچکس رو آزار نده،

اما همیشه آزرده شد

دلتنگ عزیز ترین هاش شد اما دم نزد

بین گریه های بی وقفش خندید

وانمود کرد بدی های زندگی رو فراموش کرده در حالی که این اتفاقات هر روز از جلوی چشمهاش می گذشت و این آتیش همیشه روشن بود!

درد و غم روی قلبش سنگینی میکرد و با این حال سعی میکرد همرو شاد کنه و دردی از روی دلشون برداره!

درست زمانی که دلت میخواد چیزی به نام دنیا وجود نداشته باشه و اون عقربه های لعنتی ساعت دست از حرکت بکشن همه چیز شروع میشه،

آغاز بازی جدیدی که ناخواسته واردش میشی و با خواست خودت آسیب میبینی

اما باز هم با امید به آینده قدم بر میداری؛دارم از آینده ای حرف میزنم که از گذشته و حالم افتضاح تره!

در حال غرق شدن تو زمانی ام که بی توجه به دست و پا زدنم به سمت جلو حرکت میکنه و پوزخند غیر قابل تحملش رو حس میکنم،

اون داره به حال مبهم من میخنده و از آزار دادنم لذت میبره!

من مقصرم؟!

اما هزاران نفر هرشب مست میکنن و تا جایی که مخشون بسوزه میخورن و صبح روز بعد توی رختخواب خودشون بلند میشن نه تو اتاق خوابی که متعلق به اون ها نیست و لکه های قرمز رنگ خون رو روی رختخواب نمیبینند!

این یعنی خوشبختی

تو هر غلطی میکنی و زندگی هیچ کاری باهات نداره اما من این صحنرو داخل فیلمهای تخیلی دیدم

"Girls Life"Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang