Episode 16 _ 20

3.7K 238 46
                                    

پشت سر چانیول از کابین پیاده شد و با قدمای بلند و سریع سعی کرد هماهنگ چانیول بشه
سهون: تو غلط میکنی
لوهان: دلم خواست ، تا وقتی یاد نگیری به دیگران احترام‌بذاری همین رفتار و باهات میکنم
خیز برداشت سمت لوهان که کریس محکم گرفتش
کریس: هی هی سهون
سهون: تو فکر کردی کی هستی که با من اینطوری برخورد میکنی؟
لوهان: تو فکر کردی کی هستی که هرجور دلت میخواد رفتار میکنی؟
خودش و از بین دستای کریس ازاد کرد  و با دو قدم خودش و به لوهان رسوند اما قبل از بالا رفتن دستش صدای چانیول باعث شد وایسته و با خشم زل بزنه به لوهان و لوهان درست مثل خودش نگاهش کنه
چانیول: چتونه شما دوتا باز افتادین به جون هم؟
سهون عصبی از بین دندونای چفت شدش زمزمه کرد: از این عوضی بپرس که گوشیم و انداخت پایین
بکهیون: چییی؟ تو چیکار کردی لوهان؟
لوهان: حقت بود دراز ، وقتی بهت میگم خاموشش کن یعنی ببند صداش و
چانیول: درست حرف بزنید بفهمم چیشده؟
کای: انگار تو کابین ، سهون گوشیش و روشن کرده و یکی از اهنگای
صورتش و جمع کرد: مورد علاقش و گذاشته
به لوهان اشاره کرد: اینم گفته خاموش کنه چون داره اذیت میشه ولی سهون توجه نکرده لوهانم عصبی شده گوشیش و انداخته پایین
لوهان: مورد علاقه؟ سر زندگیم حاضرم شرط ببندم فقط بخاطر رفتن رو اعصاب من  اون اهنگ و پیدا کرد گذاشت وگرنه خودشم داشت اذیت میشد
چانیول: شما دوتا ، خیلی دوست دارید هم و ازار بدین نه؟
تائو: فکر کنم باید ممنونشون باشیم که همدیگه رو پرت نکردن پایین و فقط به انداختن گوشی اکتفا کردن
لوهان: اگه به ایستگاه نمیرسیدیم مینداخت من و
به چشمای سهون خیره شد: شک نکنید
سهون: اره مطمئن باش مینداختمت ، موقعیتشم از الان به بعد پیش بیاد میندازمت
چانیول جلو رفت و بینشون قرار گرفت
با دست هردوشون به عقب تر هل داد
چانیول: سریع هردوتون از هم عذرخواهی کنید ، زود باشید
سهون: این گوشی من و انداخته پایین بعد منم ازش عذرخواهی کنم؟
جدی نگاه سهون کرد: عذرخواهی برای این رفتار بچگانتونه که ابرومون و جلوی این ادمایی که اینجان بردی و
سرش و برگردوند و به لوهان نگاه کرد: عذرخواهی و جبران در مورد گوشی و هم فرق میکنه
لوهان برگشت سمت سهون: بابت گوشی معذرت میخوام ولی مقصر خودت بودی! وقتی هردومون ساکت نشسته بودیم و باهم کار نداشتیم مجبور نبودی اون صدای عذاب اور و بذاری که هردومون عذاب بکشیم  ، فردا ی گوشی مثل همون برات میگیرم
سهون: لازم نکرده! به گوشی که تو بگیری احتی
چانیول: سهون! درست صحبت کن
نگاهی به کریس کرد: این عاقا
با دست به سهون اشاره کرد: با شما میاد ، لوهانم با من و بکهیون
نگاهش و به سهون داد: فقط مراقب باشید از عصبانیت شمارو جای لوهان نبینه و پرتتون نکنه پایین یا بخواد دست روتون بلند کنه
با نگاه عصبی به سهون ، دست لوهان رو گرفت و سمت بکهیون هلش داد
یکی از کابینارو انتخاب کرد و بعد از مطمئن شدن از سوار شدن چهارنفر دیگه وارد کابین شد و در و بست
رو به روی بکهیون و لوهان نشست
چانیول: نمیتونی سر به سرش نذاری؟
لوهان: کرم از خودش بود! اخه کی میاد یهو صداهای حیوانات به صورت موسیقی و بذاره؟ سهون با این اخلاقای گندش مشخصه از این چیزا خوشش نمیاد فقط برای ازار دادن من گذاشته
چانیول خندید: صدای حیوانات؟
لوهان: فکر کنم چون هرچی صدا بود توی اهنگ جا شده بود
بکهیون: خب هرچی ، گوشات و میگرفتی دیگه گوشیش و نمینداختی پایین
لوهان: براش ی گوشی دیگه میگیرم
بکهیون: بحث من گوشی نیست بحث من اینه ک
چانیول: بیخیالش بکهیون ، این دوتا اینطوری زندگیشون و سر میکنن
خندید: مطمئن باش سهون از این بدترش و جبران میکنه
____________________________
همه منتظر وایستاده بودن تا چانیول همراه بلیطا برگرده
کریس مشغول حرف زدن با سهون بود تا ارومش کنه
لوهان کنار تائو و به حرفاش که در مورد سهون بود گوش میداد
سرش و گرفت بالا
با دیدن بکهیون که تنها وایستاده بود لبخند زد و سمتش رفت
کای: سردت نیست؟
سرش و گرفت بالا و به کای نگاه کرد
بکهیون: اوه نه ، با این لباسا حس میکنم داخل بدنم اتیش روشن کردن
خندید: چندتا ژاکت و پلیور تنت کرده؟
سرش و تکون داد: نمیدونم واقعا ، حال نداشتم بشمرم
بلند خندید و لپ بکهیون رو بین‌دو انگشتش گرفت و کشید
کای: آیگو تو واقعا بامزه ای ، مخصوصا الان که اینطوری صورتت سرخ شده
لبخند زد و سرش و پایین انداخت
چانیول: من اومدم
با قدمای دو مانند خودش و به پسرا رسوند
بلیطای توی دستش و بالا برد: اینم مجوز ورودتون به اکواریوم
خندید: دعوا کنید پارش میکنم نمیذارم بیاید داخل
سهون: بچه میترسونی؟
دستش و بالا برد و محکم توی گردن سهون که کنارش وایستاده بود کوبید
چانیول: نخیر جنابعالی و لوهان رو میترسونم ، البته با بچه فرقی ندارید
سهون: تو چرا من و میزنی؟ مثل اینکه من این وسط قربانی شدما
چانیول: اخی که چقد در حقت ظلم شده و ما خبر نداریم
سهون: همون
و برگشت و سمت ورودیه اکواریوم رفت
لباش و کج کرد و برگشت سمت سهون
قبل از دور شدنش پاهاش و بالا برد و محکم به باسن سهون کوبید
سهون: اییی
سریع برگشت سمت چانیول
چانیول: ها چیه؟ میخوای چیزی بگی؟
نگاهی به چانیول و خنده ی بقیه بچه ها انداخت
سهون: بعدا میگم
اروم باسنش و مالید و سمت ورودی رفت
کریس خندید: یکم‌با این بچه مهربون باش
کای: راست میگه عقده محبت گرفته که سر ی گوشی اینطوری میکنه
سهون: کااای
کای: اهم ، ببخشید
چانیول خندید: مظلوم بازیشه وگرنه خوبم میدونه
صداش و بالاتر برد: مقصر خودشه
لوهان بازوی بکهیون و گرفت و پشت سرشون حرکت کرد
بکهیون نگاهش و به لوهان داد که با اخم راه میومد
اروم زمزمه کرد: ناراحت نباش
لوهان: خیلی خشک و عوضیه ، من نمیتونم با این ادما کنار بیام
بکهیون: از اول نمیدونستی اینجور ادمیه؟
لوهان: میدونستم ولی فکر نمیکردم اینقد باشه ، فکر میکردم یکم‌بگذره خوب میشه و رفتارش بهتر میشه مثل چانیول
بکهیون: دوست بودنشون ملاک تشابه اخلاقشون نمیشه
نفسش‌و بیرون داد: اول باید فکر اینجاش رو میکردی!
نگاهش و به لوهان داد: اگه بخوای ...‌میتونیم این ... بازی که ... راه انداختیم
لوهان: تمومش کنیم توام حاضری از چانیول جدا بشی؟
سرش و بالا گرفت و به چانیول که داشت جواب سهون و کای رو میداد و هر از گاهی پس گردنی به دوتاشون میزد نگاه کرد
میتونست از چشمای بکهیون همه چیز و بخونه
لوهان: اگه این بازی که راه انداختیم و تموم کنیم توام باید با چانیول تموم کنی ، که نمیتونی . پس نگو تمومش کنیم
بکهیون: خب ... مگه باید حتما از ... چانیول جدا بشم؟
وایستاد و بکهیون رو محکم‌گرفت
به چشمای بک نگاه کرد: فکر کردی چانیول بفهمه با نقشه بهش نزدیک شدی میگه " عب نداره ، بچه بود متوجه نبود " فکر کردی اینارو میگه؟ نخیر ، این چانیولی که میبینی شاید الان ارومه ولی از اینکه کسی سرکارش بذاره یا بهش کلک بزنه متنفره و بدترین جبران و میکنه . تو الان اگه بهش بگی اون جبران کنه هردومون نابودیم ولی وقتی ارث بهمون رسید و اون بفهمه نمیتونه هیچ کاری کنه
شونه های بک رو فشار داد: این رو بفهم بکهیون ، بفهم
دستاش و محکم‌کشید و سمت پسرا رفت و بکهیون رو تنها گذاشت
با قرار گرفتن لوهان کنارش متوجه نبود بکهیون شد
وایستاد و به عقب نگاه کرد
با دیدن بکهیون که خیلی عقب تر وایستاده بود و به زمین خیره بود برگشت و سمتش رفت
کای: بکهیون
جلوش رسید و اروم به بازوهاش ضربه زد
به خودش اومد و سرش و بالا برد: ب ... بله
کای: خوبی؟
سرس و تکون داد: اره
کای: چرا اینجا وایستادی؟ چیزی شده؟
بکهیون: ا... اره ، یعنی نه
سرش و تکون داد: چیزی نیست ، یاد چیزی افتادم متوجه نشدم رفتید
دست بکهیون رو گرفت: پس بیا بریم تا بچه ها نرفتن و گمشون نکردیم
سرش و تکون داد و همراه کای وارد ساختمون اکواریوم شد
______________________
کریس: چان
برگشت سمت کریس
کریس: با بکهیون بحثت شده؟
چانیول: چی ؟ نه!
کریس: پس چرا داره تنها میاد؟ قیافشم گرفتش!
چانیول: کو؟
وایستاد و دور و برش و نگاه کرد
بکهیون با چهره ای گرفته ، سر پایین و قدمای اروم پشت سرشون میومد و اصلا توجهی به ماهی و موجودات توی اکواریوم نداشت
چانیول: من فکر کردم با لوهان داره میاد!
کریس: نه لوهان پیش کای ، برو پیش بکهیون تنها نباشه بهتره شاید چیزی شده ولی پیش مایی روش نمیشه بیاد بهت بگه
سرش و تکون داد و وایستاد تا بکهیون بهش برسه
اما انگار بکهیون متوجهش نشده بود و از کنارش رد شد
ابروهاش بالا پرید . مطمئن شد چیزی شده
سریع برگشت و خم شد دست بکهیون رو گرفت
چانیول: بک
با کشیده شدن دستش وایستاد و سمت صدا برگشت
بکهیون: اوه چان ، ببخشید متوجهت نشدم
جلوی بکهیون قرار گرفت و شال گردنش رو باز کرد: در بیار این و داخل گرمه ، عرق میکنی باز میریم بیرون سرده حالت بدتر میشه
شال گردن بکهیون رو باز کرد و موهاش و بالا داد
چانیول: چیزی شده؟ با لوهان بحثت شده؟
به چشمای چانیول نگاه کرد: اره ، دوست داره برام تصمیم بگیره و من خوشم نمیاد از تصمیماش
نگاهی به لوهان و بعد نگاهی به بکهیون انداخت
چانیول: شاید نگرانته
بکهیون و سرش و پایین انداخت و چیزی نگفت
لبخند زد و زیپ سویشرت بکهیون رو کمی پایین تر کشید و دکمه های پالتوش و باز کرد
چانیول: حواست نبود اینارو باز کنی؟
سرش و تکون داد: نه ... حواسم نبود
خندید و شال گردن بکهیون و روی دستش انداخت
اروم پیشونیه بک رو بوسید: الان فقط خوش بگذرون ، برگشتیم خونه بگو لوهان چی گفت تا کمکت کنم باشه؟
نمیتونست چیزی به چانیول بگه ، اگه میگفت از دستش میداد
بکهیون: چی ... چیزی نیست ، خودم باهاش صحبت میکنم حلش میکنم
چانیول: مطمئنی؟
سرش و تند تکون داد: اره
چانیول: خوبه
دست بکهیون رو گرفت و دنبال خودش کشوندش: بریم بچه ها رفتن
سرش و تکون داد و دنبال چانیول راه افتاد
چانیول: بک ، اونجارو
نگاهش و سمتی که چانیول اشاره کرده بود داد
با دیدن ماهی قرمز و تارنجی که بدن تختی داشت لبخند زد
بکهیون: چه خوشگله
سرش و به تایید حرف بکهیون تکون داد
چانیول: ماهیای خیلی خوشگلی داره
به طرف دیگه ای اشاره کرد که پر از ماهیای ریز سفید و قرمز بود
خندید: بچه ماهی
چانیول خندید و شونه هاش و بغل کرد : مثل توان
بکهیون: یااا ، میخوای بگی من بچم؟
چانیول: نع
دماغ بکهیون رو کشید: فقط کوچولویی
________________________
نگاه مسخره امیزی به لوهان انداخت که با چشم غره ی لوهان روش و گرفت
باورش نمیشد داره همچین پسری و تحمل میکنه
اینکه اون اهنگ و برای اذیت کردن لوهان گذاشته بود درست بود ولی انتظار نداشت لوهان رو با اون قیافه ی عصبی ببینه
در واقع فکر نمیکرد لوهان عصبی بشه
انتظار داشت لوهان عین خودش جبران کنه ولی انگار اینبار موفق به عصبانی کردن لوهان شده بود
اهی کشید
مطمئن بود گوشیه عزیزش کاملا پودر شده
ارتفاع زیادی بود
سرش و بالا اورد و که داخل اکواریوم ماهی رو دید که رو به روش قراره گرفته و انگار بهش خیره شده
با چشمای گرد خیره شد به ماهیه
باورش نمیشد که اون ماهی بهش خیره شده
اب دهنش و قورت داد و بیشتر دقت کرد تا ببینه اون ماهی واقعا بهش خیرس یا نه
با دیدن چانیول که همراه بک از جلوش رد شد سریع خیز برداشت و چانیول و گرفت
سهون: چان
وایستاد و با تعجب به سهون نگاه کرد: چیه؟
سهون: اون ماهیه ، به من خیره شده
لوهان که کمی نزدیکشون بود با شنیدن حرف سهون بیشتر بهشون نزدیک شد و به ماهی که سهون اشاره میکرد نگاه کرد
چانیول: کو ؟ کدوم ماهی؟
سهون: اون ، اون روشن طلاییه ، ببین چجوری خیره شده بهم
لوهان و چانیول با دیدن ماهی پوکر شدن
لوهان خودش و بیشتر به سهون نزدیک کرد و محکم توی سرش زد
سهون: یاااا
لوهان: واقعا خنگی سهون ، اون ماهی کوره
چانیول: ابروم و بردی سهون ، یعنی تو این ماهی و نمیشناسی؟
سرش و ماساژ داد و با ی چشمش به چانیول نگاه کرد
سهون: باید بشناسم؟
چانیول: هم خانواده کت افریقاییه
بازوش و نیشگونی گرفت
سهون: ا ... ایییییی
چانیول: برو یذره در مورد این جانورا بخون تا اینجوری ابرومون و نبری
سرش و به تاسف تکون داد و با هل دادن بک و لوهان پشت سرشون رفت
سهون اروم جلو رفت
ماهی درست سرجاش بود
اخم کرد: عوضی
محکم به شیشه کوبید که باعث ترس ماهی شد و با سرعت شنا کرد و ی قسمت دیگه رفت
سهون: دستم بهت برسه برای شام کبابت میکنم عوضی ، بخاطر تو دوتا پس گردنی خوردم
و بدون توجه به مردمی که با تعجب نگاهش میکرد کتش و صاف کرد و سریع برگشت و دنبال پسرا رفت

 Rival [ ChanBaek & HunHan ] Where stories live. Discover now