Episode 31 _ 35

2.3K 156 11
                                    

______________________
کنارِ خانم بیون نشسته بود و به حرفاش گوش میداد
بر عکس چیزی که فکر میکرد حرف زدن با یه زنِ تقریبا مسن چقد میتونه کسل کننده باشه اصلا حسِ خسته شدن از حرفای خانم بیونُ نداشت و با اشتیاق ازش سوال میپرسید و به حرفاش گوش میداد
درواقع توی سرش بیشتر دوست داشت الان به جای هر صدایی فقط صدای ناله های دوست پسر کوچولوشُ زیرش بشنوه
اما دوست پسرش اون رو پیشِ لوهان و مادرش گذاشته بود رفته بود تا دوشِ خوابش رو بگیره
به دستای ظریف و زنونه خانم بیون نگاه کرد که درحالِ پوست کندن میوه برای لوهان و چانیول بود و حرفای جالب میزد که همراهیه لوهان و چانیولُ با خودش داشت
نگاه به اون دستا باعث شده بود چانیول بفهمه دستای بکهیون کاملا شبیه دستای مادرشه
باید از خانم بیون تشکر میکرد که همچین دستای زیبایی داره و اونا رو به بکهیون داده ؟
یا شاید باید دستِ اون مادر رو هم ببوسه
لبخند زد و به ظرفِ میوه ای که خانم بیون سمتش گرفت نگاه کرد
با احترام و صاف روی کاناپه نشست و ظره میوه رو از خانم بیون گرفت
چانیول : ممنونم ! خیلی اذیت شدید
خانم بیون خندید : نه پسرم ! من همیشه برای بکهیون و پدرش اینکارو میکنم
لوهان : گاهیم برای من و پسرش و شوهرش
از رابطه دوستانه ی لوهان و خانم بیون لبخندی زد
خانم بیون لبخندی زد : مردا اصلا نمیتونن اینکارو بکنن
سرشُ تکون داد : البته از نظرِ من
خندید : درسته من هیچوقت نتونستم که یه میوه رو سالم پوست بگیرم
خانم بیون به چهره ی مظلومِ چانیول خندید و ازش خواست تا میوه هاش رو بخوره
ظرفِ جدایی از میوه برای بکهیون کنار گذاشت
____________
نگاهی به ساعت انداخت
23:04
خمیازه لوهان باعث شد خانم بیون بلند بشه و از هردوشون بخواد که برن استراحت کنن
توی ظرف میوه که برای بک کنار گذاشته بود میوه ی خورد شده ی بیشتر گذاشت
خانم بیون : اینم برای بکهیون ! برای خودتم گذاشتم ، حتما بخورید براتون خوبه
چانیول لبخندی زد : چشم
خانم بیون سمتِ لوهان برگشت : برای توام بذارم ببری توی اتاقت بخوری ؟
لوهان سرشُ تکون داد : نه مرسی
سمتِ خانم بیون رفت و گونشُ بوسید
لوهان : شبت بخیر عروسک
سمت پله ها رفت که خانم بیون سیلی محکمی به باسنش زد که باعث شد لوهان بلند بخنده و سریع به طرفِ اتاقش بدوئه
خانم بیون : پرو
سمتِ چانیول برگشت : میبینی پسره ی پرو رو تیکه میندازه
چانیول خندید و سمتِ خانم بیون رفت
آدمِ اجتماعی بود
یا همون پرویی که خیلیا بهش نسبت میدادن
دستشُ دورِ شونه ی خانم بیون گذاشت
چانیول : حق با لوهانِ ! شما زیبایید و این زیبایی رو مردونه به بکهیون دادین!
خانم بیون با گونه های سرخ سرش رو پایین میندازه
چانیول از حسِ زنانه و مادرانه خانم بیون لبخندی زد
خم شد و گونه های خانم بیونُ بوسید
چانیول : شبتون بخیر بانوی زیبا
و با خنده ی آرومی سمتِ پله ها رفت اما صدای خانم بیون " خدایا از دست این پسرا " رو شنید
_________________
حولشُ روی تخت انداخت
مطمئن بود مادرش و لوهان تا یک ساعت دیگه چانیول رو ول نمیکنن
خندید و سمتِ کمدش رفت
بازش کرد و از کشوی کوچیکِ داخلِ کمد لباس زیرِ مشکی رنگی برداشت
پاش کرد و رکابی مشکی رنگی برداشت
دستاشُ رد کرد و از گردنش پایین کشید
هنوز رکابی کامل توی تنش نشسته بود که درِ رو به روش باز شد و چانیول با ظرفی که دستش بود وارد اتاق شد
اما نگاهِ هردوشون روی هم مونده بود
چانیولی که خشک شده به بدنِ بک و اون لباس زیرِ تنگش نگاه میکرد و بکهیونی که متعجب به چانیول نگاه میکرد
اصلا انتظار نداشت چانیول وسطِ پوشیدنِ لباسش عینِ شوالیه های سیاه در اتاق رو باز کنه و وارد بشه
پاهای سفید و کشیده بکهیون که انگار تازه شیو شده بود
رون های سفید و تمیزش
و اونقدر نرم و تپل که چانیول میتونست هر ثانیه دندوناش توی اون گوشتای نرم فرو کنه
سرش رو پایین انداخت و درُ پشتِ سرش بست
ظرفِ میوه رو کمی بالا برد
چانیول : مامانت داد
سریع دست برد توی کمد و شلواری که جلوی دستش بود رو کشید و سریع پاش کرد
هل شده در کمد رو بست و سمتِ چانیول که پشت بهش روی تخت نشسته بود نگاه کرد
میدونست چانیول هنوز اون حسِ لعنتی رو توی پایین تنش داره و بدتر از اون با وضعِ بدی که دیدتش
تختُ دور زد و کنارِ چانیول نشست
دستشُ مردد روی شونه های چانیول جا داد که نگاهِ چانیول آروم روی صورتش نشست
بکهیون : خوبی ؟
لبخند کوچیکی زد : آره
از بکهیون فاصله گرفت
روی تخت و زیرِ پتو خزید
چشماشُ‌روی هم فشار داد و با فکر به خواب سعی کرد از منظره ای که دیده بود دست بکشه
" لعنت بهت پارک ‌چانیول فقط فکرتُ از اون بهشتِ لعنتی که دیدی دور نگه دار و بگیر بخواب "
نفسِ عمیقی کشید و سعی کرد تا بخوابه
تکون خوردنِ تخت و چند ثانیه بعدش صدای بسته شدنِ درِ اتاق نشون داد بکهیون از اتاق بیرون رفته
____________

 Rival [ ChanBaek & HunHan ] Where stories live. Discover now