امروز ، اینجا ، باران میبارد و
صدای دختر آواز خوان به گوش میرسد که با صدای بلند دارد غصه هایش را بیرون میریزد و ،من به این فکر میکنم که آدمهای ساکت چگونه فریادهایشان را به عرش میرسانند ؟
این فریادهای بیصدا که بوی جنون و غم میدهد را آیا کسی میشنود ؟
به راستی چرا بعضیها با صدای بلند از
بغض میترکنند و بعضی دیگر خود را
از بغض خفه میکنند ، چشم ها را خشک ، گلو را چرکین که دل کسی نگران نشود ؟؛)به راستی که جای ما انسانهای مطرود شده در جهنم آرام تر است یا زمین ؟
زمین جد جهنم ، به راستی که تبعیدگاه
هراسناکی است ؛ چه انسانها که هر روز روح آنها در زمین شکنجه ، فروخته و یا کشته میشود .و آیا هنوز زمین ، مکان مناسبی برای هبوط انسان است ؟
آیا کسی جواب این سوال من را میداند ؟
چرا باز هم دارم بی صدا سوالهایم را فریاد میزنم ، مگر کسی صدای فریاد بیصدای مرا را میشنود ؟
YOU ARE READING
My Thoughts
Random" چیزهای زیادی باقی مانده تا نوشته شوند " | Don't look for ending in this book .this book will be open forever |