01

24.6K 2.3K 789
                                    

•این قسمت: خرگوش آب کشیده

کیم تهیونگ، مردی با موهای بلوند، صورت خوش تراش، لبخند روشن و اخلاق خوب، چیزی نبود که بشه به راحتی ازش گذشت.

این چیزی بود که همه از تهیونگ میدیدن. یا شاید این چیزی بود که پسر میخواست بقیه ببینن.

و مطمئناً تهیونگ انتظار نداشت تو راه خونه، چیزی ببینه که زندگی نرمالشو از این رو به اون رو کنه.

Taehyung pov.
به محض سوار ماشین شدن، کیف چرمی تو دستم رو با ی حرکت روی صندلی کمک راننده انداختم و کمربند رو کشیدم تا ببندمش.
همین که استارت زدم، متوجه جعبه بزرگی که توی بارون تقریبا پاره شده بود شدم.
توجهم به گوشای کوچولو و درازی که از بالای جعبه مشخص بود جلب شد.

کمربندو ول کردم و با باز کردن در، سمت جعبه رفتم.

هایبرید کوچولویی توی جعبه نشسته بود و بخاطر صدای بارون نمیشد صدای گریه اش رو واضح شنید.
چهره معصومی داشت و بخاطر قیافه درهم رفته اش نمیشد متوجه شد قطره های رو صورتش اشکه یا بارون.

نفس عمیقی کشیدم و راهمو دوباره سمت ماشین پیش گرفتم. با خودم فکر کردم بالاخره یکی پیداش میشه که بخواد ببرتش. انقدر برای خودم مشکل دارم که نخوام مسئولیت یه هیبرید با اون گوشای درازو هم قبول کنم. همین مونده هرروز صبح یکی دمشو بماله به صورتم و بیدارم کنه!

هنوز به سر خیابون هم نرسیده بودم که ترمز کردم.انگار کنترلی روی حرکاتم نداشتم. ماشینو همونجا پارک کردم و پیاده برگشتم.هنوز همونجا بود.ولی الان کاملا مشخص بود که داره گریه میکنه.صدای هق هقاشو میشنیدم.

سمتش رفتم و کنار جعبه خم شدم. لباس خاصی تنش نبود. یه پارچه سفید که شبیه ی تی‌شرت خیلی بزرگ بود دورش بود و پوشکش بخاطر بارون شل شده بود.انگار یکی دوروزه همون پوشک تنشه.حتی بعضی قسمتاش پاره شده بود.
پاهای لاغرش از شدت سرما رو به قرمزی میرفتن و چشم های درشتش خیس از اشک بودن.
خودش رو محکم بغل کرده بود تا جلوی سرما رو بگیره. از سرو وضعش مشخص بود کسی اونجا ولش کرده باشه.

زیر لب لعنتی گفتم و آروم دستمو سمت سرش بردم. پشت گوششو نوازش کردم که یکم آروم بگیره ولی قصد نداشت دست از گریه کردن برداره.

دستامو دو طرف پهلوهاش گذاشتمو بلندش کردم. دستاشو مشت کرد و سمت چشماش برد. انگار نمیخواست ببینم داره گریه میکنه.
بلند شدمو سمت ماشین بردمش. سرشو به سینم تکیه داده بود و گریه میکرد. لرزش بدنش بخاطر سرما رو حس میکردم.

پشت ماشین وایسادم تا صندوق عقبو باز کنم و کاپشنم که گذاشته بودم برای مواقع اضطراری بردارم.
رفتم تو ماشین و کیفمو از رو صندلی کمک راننده ورداشتم و پرتش کردم پشت ماشین. کاپشنو رو صندلی گذاشتم و خرگوش گریونو روش نشوندم. کاپشنو دورش پیچیدم و کمربند ایمنی رو براش بستم. سرجام نشستم و ماشینو روشن کردم. بخاریو روشن کردم تا زودتر گرم شه.

Little Bunny || KOOKV (Editing)Where stories live. Discover now