-part 9- ستاره یا خورشید

96 34 1
                                    

خورشید هم یه ستاره‌ست فقط اون نزدیک تره!
-----
اگرچه اون آرامش رو دوست داشت ولی از هیجان لذت می‌برد! همیشه همین طور بود...اون پر از تناقض بود و علاقه‌ای هم به تغییر دادن این خصلت نداشت!

اون با همه‌ی تضاد وجودش دوست داشتنی بود و این موضوع کاملا برای چانیول اثبات شده بود!
بکهیون دوست داشتنی بود‌...درست همین حالا که داشت قهقهه می‌زد و تنها دلیل اینکه چان نمی‌خندید این بود که محو زیبایی اون لبخند شده بود!
طوری که اون لبخند می‌درخشید باعث می‌شد همه سیاهی‌ای که چان از اول زندگیش تا به الان دیده رو فراموش کنه!

امروز جلسه هشتمی بود که با اون استاد داشت و می دونست قرار نیست به این زودی ها بیخیال یادگرفتن پیانو بشه!
می‌خواست اون ستاره انقدر نزدیک بشه که تبدیل به خورشیدش بشه و بتونه سیاهی شبهاش رو به روشنی روز و خیره کنندگی لبخندش تبدیل کنه!
چان چشمهاش رو به چشمهای شاد بک دوخت و پرسید:
-هی ستاره! میشه انقدر نزدیک بیای که تبدیل به خورشید من بشی؟

Smile ~Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz